تحقیق مقاله مطلب

در مورد دانشنامه فارسی - نت سرا

تحقیق مقاله مطلب

در مورد دانشنامه فارسی - نت سرا

خلاقیت چیست؟

توانایی دیدن چیزها به شیوه های جدی، شکستن مرزها و فراتر رفتن از چارچوب ها، فکر کردن به شیوه ای متفاوت، ابداع چیزهای جدید، استفاده از چیز های نا مربوط و تبدیل آن به شکل های جدید.
برای درک و فهم خلاقیت ابتدا باید آن را تعریف کرد. قابل قبول ترین تعریفی که از خلاقیت ارائه شده است عبارت است از « توانایی دیدن چیزها به شیوه های جدی، شکستن مرزها و فراتر رفتن از چارچوب ها، فکر کردن به شیوه ای متفاوت، ابداع چیزهای جدید، استفاده از چیز های نا مربوط و تبدیل آن به شکل های جدید»
برخی دیگر از متخصصان، خلاقیت را بعنوان یک تولید ، فرایند ، یکسری مهارت ها و ویژگی های شخصیتی توصیف می کنند.
خلاقیت به عنوان یک تولید :
ادیسون ( با اختراع برق) و گراهام بل( با اختراع تلفن) هر دو مولد چیزهای جدیدی بودند که جامعه بشریت را منقلب کرد. همینطور پیشرفت های پزشکی ، کارهای هنری، اصول و قوانین علمی نیز از جمله تولیدات خلاق محسوب می شوند.

خلاقیت بعنوان یک فرایند :
طبق این توصیف، خلاقیت فرایندی است که فرد با آن درگیر میشود حتی اگر به تولید چیز خاصی منجر نگردد. همه افراد می توانند عملکرد خلاقی داشته باشند. عملکرد خلاق شامل فکر کردن ، صحبت کردن، بازی ، نوشتن، رقصیدن، آواز خواندن، نواختن موسیقی ، آزمایش و دستکاری کردن ایده ها و اشیا باشد. بنابراین هر فعالیت هنری کودک خردسال می تواند خلاق باشد. خلاقیت کودکان در سال های اولیه زندگی بیشتر مبتنی بر فرایند است. یعنی کودک، یک نقاشی را شروع می کند اما آن را کامل نکرده و رها می کند. این عملکرد یعنی قرار گرفتنی در فرایند خلاقیت حتی اگر منجر به تولید کی اثر نشود.
خلاقیت بعنوان یک مهارت:
گرچه همه کودکان بالقوه خلاق هستند اما این توانایی بدون تمرین خاموش می شود.
خلاقیت برای شکوفایی نیاز به تمرین دارد. بعنوان مثال مهارت در بازی تنیس بدون تمرین, به سرعت از بین می رود. یک بازیکن خوب، دائماً تمرین می کند. بدون تمرین ، توانایی نوشتن ، موسیقی ، آواز ، رقص ، نقاشی و بسیاری دیگر ... ممکن است متوقف شود.
خلاقیت به عنوان یکسری ویژگی های شخصیتی: برخی از محققان ویژگی هایی را برای افراد خلاق مطرح می کنند. این ویژگی ها عبارتند از: جسارت ، کنجکاوی ، انعطاف پذیری، استقلاب، درونگرایی، ناهمنوایی، شوخ طبعی گرایش به تجربه کردن و.... .
 خلاقیت به عنوان یکسری شرایط محیطی:
منظور از شرایط محیطی، افراد، مکان ها، اشیا، و تجربیات است. کودکان از هیچ قادر به خلق چیزی نیستند. آنها برای ترسیم کردن یا خلق چیزی نیاز به تجربه دارند. بعنوان نمونه، کودکی که فرودگاه یا مرز هوایی را ندیده است به سختی می تواند در بازی ها یا فعالیت دیگرش، فعالیت خلاقانه ای داشته باشد. به همین ترتیب، در بیان خلاقیت، هرچه زمینه تجربیات فرد یا مکان ها، اشیا و سایر افراد بیشتر باشد، عملکرد وی در فعالیت های خلاقانه بیشتر است.
محیط خانه یکی از عوامل مهم در پرورش خلاقیت محسوب می گردد. اگر در محیط خانه دیدگاه خوش بینانه ای نسبت به این موضوع وجود داشته باشد. کودکان بیشتر استعداد های خود را بروز می دهند. تحقیقات نشان داده است که اگر:
▪ والدین به کودکانشان احترام بگذارند،
▪ نسبت به توانایی فرزندشان اعتماد داشته باشند،
▪ به کودکان شان اجازه کشف کردن و تصمیم گیری بدهند،
▪ ارزش های خانواده همیشه بر مبنای صداقت، شایستگی، منطق و موفقیت باشد، به پرورش و رشد خلاق کودکان خود کمک کرده اند.  موانع خلاقیت:
▪ همانطور که محرک های محیطی و عوامل خانوادگی می توانند خلاقیت را افزایش دهد، شرایط منفی هم می تواند آن را محدود کند. ٤ نوع شرایط محیطی که مانع توانایی خلاقیت می شوند عبارتند از:  والدین:
والدین اغلب انتظارات خاصی از کودکان شان دارند، متأسفانه کودکان خلاق ممکن است با این انتظارات هماهنگ نیاشند. کودکان خلاق اغلب اقتدار. محدودیت ها ، منطق و انتظارات والدین را زیر سؤال می برند. این کودکان بصورت متفاوتی عمل و رفتار می کنند. والدین ممکن است این رفتارهای خلاق را نوعی بی ادبی قلمداد کنند یا رفتارهای کودک شان را خیلی عجیب و غریب ، نابالغ، غیر عادی یا شیطانی بداند. بنابراین لازم است والدین اطلاعات کافی و لازم درخصوص ماهیت خلاقیت و فرایند آن داشته باشند.
 مدرسه :
معلم ممکن است ارزش کودک خلاق را درک نکند. اغلب کودک خلاق باید در موقعیت مدرسه بر اساس همنوایی کامل عمل کند . کودک یاد میگیرد شب سیاه است و اگر در نقاشی اش از رنگ دیگری غیر از آن استفاده کند مورد تمسخر قرار می گیرد.
اخیراً تأکید بسیاری در این خصوص وجود دارد که در مدارس فرصت بسیار کم و نا محدودی برای فعالیت های خلاق کودکان در نظر گرفته می شود. همچنین برخی از کودکان در کلاس های درسی غیر خلاق زندان می شوند و به آنها گفته می شود« بنشین سرجایت». به همین دلیل یکی از ضروریات نظام آموزشی، توجه به استعداد های خلاق کودکان و پرورش معلمان در خصوص فراهم آوردن فضای مناسب برای پرورش آن استعدادهاست.
 نقش های جنسی:
در هر جامعه ای نقش های جنسی خاصی وجود دارد، در اغلب مواقع این نقش ها علاوه بر محاسنش محدودیت هایی برای کودکان فراهم می کند. وقتی ما انتظار داریم کودک پسرمان فعال، مستقل و قوی باشد و برعکس دخترمان منفعل، وابسته و از خود گذشته و فداکار باشد با این شیوه به کودکان مان آسیب می رسانیم اگر نقش های جنسی به این صورت برای کودک دیکته شود، پسرها از رسیدن به فعالیت های آرام خودداری می کنند و دخترها از دستیابی به فعالیت ها و تجربیات فعال و زنده دوری می کنند. در حالی که هر دو نوع تجربه برای فرایندخلاقیت ضروری است.
جامعه، سنت و فرهنگ:
مفاهیم متفاوتی هستند اما هر یک، رفتارها، ارزش ها و نگرش های خاصی را دیکته می کنند، اینها به کل انتظارات منتقل می شوند. متأسفانه ممکن است کودکان خلاق با یک دستور کار متفاوت عمل کنند. مشکل زمانی بروز می کند که بزرگسال همه پاسخ ها را دارد و از کودک انتظار دارد که در قالب چارچوب ها رفتار کند. مثلاً اغلب گفته می شود : « این شیوه ای است که خانواده من اینطور عمل می کند». بدیهی است که احترام به انتظارات جامعه، سنت ها و فرهنگ از اهمیت بسیاری برخوردار است به شرط آنکه قید و بندهای دست و پا گیر برای افراد بوجود نیاورد.
 چگونه خلاقیت کودکان را افزایش دهیم:
١- محیطی مناسب برای انجام کارهای خلاق آنها فراهم نمایید.
٢- امکانات و وسایلی در اختیار آنها قرار دهید تا به کمک آنها خلاقیت ها ی خود را ابراز نمایند.( به عنوان مثال وسایل موسیقی، نقاشی و طراحی و...)
٣- کارهای خلاق کودکان را تشویق کنید و آنها را در معرض نمایش قرار داده و از ارزیابی بیش از حد آنان خودداری کنید.
٤- به عنوان بزرگسال، خود به انجام کارهای خلاق بپردازد و اجازه دهید کودکان شما شاهد کارهای خلاق تان باشند.
٥- به شیو ه های آموزشی در خانواده خود توجه داشته باشید.
٦- برای کارهای خلاق دیگران ارزش قائل شوید.
٧- از تأکید بر تصورات قالبی در خصوص جنسیت کودکان شدیداً خودداری نمایید. ( به عنوان مثال دختر ماشین بازی نمی کند، پسر عروسک بازی نمی کند یا پسر گریه نمی کند).
٨- امکان شرکت در فعالیت ها و کلاسهای ویژه را برای آنان فراهم نمایید.
٩- اگر مشکلات یا گرفتاریهای در خانواده وجود دارد از آن مشکلات به شیوه مثبتی استفاده کنید و با تشویق به کودک خود اجازه ابراز احساسات و اظهار نظر بدهید.
١٠- توجه داشته باشیید که استعداد فقط سهم کوچکی از خلاقیت است و تمرین و نظم بخشیدن به آن از اهمیت بیشتری بر خوردار است.
١- اجازه بدهید کودک خودش باشد حتی اگر رفتارهای عجیب از او سر بزند و سعی کنید در حضور جمع کودک خود را خلاق معرفی نکنید؛ در غیر این صورت اطرافیان انتظارات بیش از حدی از کودک شما خواهند داشت.
١٢- با کودک خود شوخ طبع و مهربان باشید.
اصول نوآوری
تمامی پزشکان تاکنون بارها شاهد بهبود معجزه آسای بیماران خود بوده اند. همه پزشکان این نوع بهبود ها را غیر علمی می دانند و تا کنون این موارد را روی کاغذ نیاورده اندتا به دانشجویان پزشکی تدریس شود.
تمامی پزشکان تاکنون بارها شاهد بهبود معجزه آسای بیماران خود بوده اند. همه پزشکان این نوع بهبود ها را غیر علمی می دانند و تا کنون این موارد را روی کاغذ نیاورده اندتا به دانشجویان پزشکی تدریس شود. همانطور که در فصول قبل مثال های بسیاری را ذکر کردیم، نوآوری هیچ گاه به گونه ای سیستماتیک، هدفمند وسازمان یافته شکل نمی گیرد. بیشتر نوآوران، پدیده های خود را در اثر شانس و جرقه یکباره شانس و هوششان ارائه نموده اند و نه با پشتکار و زحمت زیاد اما بسیاری از نوآوری ها قابل تدریس و یادگیری نیست چرا که راه وروش مناسبی وجود ندارد که به افراد یاد بدهیم چگونه باهوش و ذکاوتمند باشند .
بزگترین فرد هوشمند جهان "لئو ناردو داوینچی" است. در هر صفحه از یادداشتهای او می توان انبوهی از اندیشه ساخت چرخبال (هلیکوپتر) و زیردریایی را مشاهده کرد او می توانست با تکنو لوژی قرن شانزدهم این اندیشه ها را به نوآوری تبدیل کند. "جیمز وات" (مخترع موتور بخار از دیدگاه دانش آموزان) و "توماس نیوکامِن" (مخترع موتور بخار از دیدگاه تاریخ دانان تکنولوژی) هر دو از نوآوران سیستماتیک و هدفمند بوده اند، اما " رابرت بوی " شیمی دان انگلیسی _ ایرلندی، یک شبه موتور احتراقی را اختراع نمود .نوآوری هدفمند که در نتیجه تحلیل، سخت کوشی و کار سیستمی حاصل می شود را می توان به عنوان تجربیات نوآوری مطرح نمود ودر مورد آنها بحث کرد. تقریباٌ ۹۰ در صد نوآوری های کارآمد و اثر بخش بر همین اساس صورت می گیرد. اما اصول نوآوری چیست؟ قطعانوآوران استثنایی نیز در صورت پیروی از این اصول می توانند اثر بخش باشند این اصول شامل دو دسته می با شند . تعدادی از آن مواردی که باید انجام دهیم و بخشی از مواردی که بهتر است انجام ندهیم. البته باید به این دو دسته سه شرط را باید اضافه کنیم.

آنچه باید انجام دهیم
۱) نوآوری سیستماتیک و هدفمند با تحلیل فرصتها آغاز می شود . اولین قدم تفکر، در مورد آن چیزی است که آنرا منابع فرصتهای نوآوری می نامیم. این منابع در محیطهای مختلف دارای اهمیت متفاوت می باشند. برای مثال "جمعیت شناس " ارتباط چندانی با نوآوری فرآیندهای صنعتی ندارد.
۲) نوآوری هم مفهومی است و هم ادراکی دومین اصل اجباری در نوآوری همانا سرکشی، سوال کردن و گوش کردن می باشد. نوآوران موفق از هر دو نیم کره مغز خود خوب استفاده می کنند. آنها به اقام، آمار ومردم نگاه می کنند و تحلیل می نمایندکه "چه نوع نوآوری برای فرصتهای موجود لازم است؟" . آنها سعی می کنند تا انتظارات، ارزشها و نیازهای مصرف کنندگان و استفاده کنندگان را درک کنند.
۳) نوآوری اثر بخش باید ساده و هدفمند باشد _ تنها باید به یک کار پرداخت. البته ساده نیست، هر چیز ساده ای ابتدا با مشکل مواجه می شود. بهترین نوآوری آن است که مردم درباره اش بگویند: عالی است، چرا ما تا به حال به آن فکر نکرده بودیم. حتی نوآوری که یک بازار و مورد استفاده جدید ایجاد می نماید نیز باید به سوی کاربردی طراحی شده، صریح و مشخص سوق داده شود.
۴) نوآوری های اثر بخش کوچک می باشند و بزرگ نیستند. آنها در یک جهت مشخص خواهند بود. ایده های بزرگ با برنامه ایجاد انقلاب و تحول در یک صنعت، احتمال موفقیت بسیار پائینی دارند.
۵) آخرین مورد در این خصوص، هدف نوآوری در جهت رهبری است نوآوری نباید الزاماً به خاطر تبدیل شدن به یک فعالیت بزرگ باشد. چون هیچکس قادر به پیش بینی این مسأله نیست. اگر نوآوری از ابتدا در جهت رهبری نباشد، غیر متحمل است که به اندازه کافی قادر به موجودیت بخشیدن به خود باشد.
آنچه نباید انجام دهیم
۱)باید سعی کنیم که باهوش باشیم. نوآوری ها توسط افراد عادی و معمولی صورت می گیرد و تنها احمق ها نمی توانند نوآوری داشته باشند .
۲) نباید به فعالیتهای متنوع وپراکنده پرداخت. فعالیتها باید کانون مند باشند.
۳) در آخر اینکه، نباید سعی کنیم تا برای آینده نوآوری نمائیم. باید برای زمان حال نوآوری کرد. نوآوری می تواند پیامد های بلند مدتی داشته باشد و شاید تا ۲۰ سال آینده به بلوغ خود نرسد. در ابتدای دهۀ ۷۰ کسی تصور نمی نمود که رایانه ها تا این اندازه بر چگونگی و روش انجام کارها تأثیر داشته باشد.
 سه شرط
متأسفانه غالباً مشاهده شده که به این سه شرط آشکار هیچگونه توجهی نمی شود:
۱) نوآوری کار است. به دانش نیاز دارد.نوآوران معمولاً از دیگر افراد با استعدادتر می باشند و درچند زمینه فعالیت می کنند. ۲) برای موفقیت باید بر قدرت و توانایی خود تکیه کنند و به فرصتها در طیفی وسیعتر بنگرند. سپس از خود سؤال کند که کدام یک مناسب من است.
۳) در آخر اینکه نوآوری تأثیر است بر اقتصاد و جامعه، تغییری است در رفتار مصرف کنندگان، معلمین و کشاورزان و یا کل مردم. و یا اینکه تغییری است در یک فرآیند، در چگونگی کار کردن و تولید یا محصول کارآفرینی، باید نزدیک به بازار، متمرکز بر بازار ودر جهت بازارگرایی باشد.
زندگی خلاق در پرتو تفکر خلاق
زنده بودن بهطور خلاق بدین معنا است که به اطراف خود نگاه کرده و هر کجا که خود را میبینید، از خودتان سؤال کنید چگونه میتوان این موقعیت را به یک تجربهٔ عالی تبدیل کرد؟
چه میتوان گفت، فکر کرد. احساس نمود یا انجام داد؟ و این، لازمهٔ داشتن تفکری خلاق است. یعنی یافتن راههای جدید و مؤثر برای انجام دادن کارها.
موقعیتهای گوناگون اعم از موقعیت در خانه، محل کار و اجتماع به یافتن راههائی برای انجام هرچه بهتر کارها بستگی دارد. ایمان داشته باشید به اینکه میتوانید موفق باشید. برای انجام هر کاری باید اول ایمان پیدا کنیم که میتوانیم انجام دهیم.
اعتقاد داشتن به اینکه کاری میتواند انجام بپذیرد. ذهن را برای یافتن راه انجام آن به حرکت وا میدارد. وقتی ایمان داشته باشید که کاری شدنی است، فکر شما راههای انجام آن را مییابد. ایمان داشتن به امکان تحقق مسائل، در حقیقت جاده را برای راهحلهای خلاق هموار میسازد. در حالی که ایمان داشتن به عدم تحقق آنها تفکری ویرانگر است. اگر به توانائی خود اعتقاد داشته باشید، میتوانید راههائی برای سعادت و خوشبختی خود برگزینید و برای دوست داشتن و حل مشکلهای شخصی و ... راهی پیدا کنید.
ایمان، نیروی خلاق را آزاد میکند و فقدان ایمان، آن نیروها را به بند میکشد. برای نیل به تفکر خلاق ایمان داشتن را یاد بگیرید. اگر اراده کنید، ذهن شما راهی پیش پای شما میگذارد. خواستن توانستن است. ایمان داشته باشید که از عهدهٔ کارها برمیآئید این جملهٔ اساسی تفکری خلاق است.
کلمهٔ ناممکن را از فرهنگ لغت خود خارج کنید. ناممکن واژهٔ ویرانگری است. فکر این که کاری نشدنی است، زنجیروار افکار منفی دیگری را در تأیید آن تولید میکند. به چیزی بیندیشید که زمانی دوست داشتید آن را انجام بدهید، اما بهدلیل آنکه آن را ناشدنی میپنداشتید، از انجام آن خودداری کرده بودید. حالا سعی کنید فهرستی از دلایلی که اثبات میکند میتوانید آن را انجام دهید، تهیه کنید. بسیاری از ما تنها به این دلیل که فکرمان را روی دلایل عدم توانائی خود متمرکز میکنیم، آرزوهای خود را به بند کشیده و سرکوب کردهایم. حال آنکه تنها چیزی که شایسته است ذهن خود را به آن معطوف کنیم، دلایل توانائیمان است.
زندگی، یک تجربهٔ منفرد نبوده بلکه سلسلهای پیوسته از تجربهها است. بسیاری از مردم، زندگی را بهعنوان یک تجربه، دیده و آن را بهطور کلی بد یا خوب مینامند و به این ترتیب خود را بازیچه و قربانی میکنند. اگر این اشخاص، چند تجربهٔ بد در زندگی داشته باشند، کل زندگی خود را بد مینامند. ولی زندگی از یک تجربهٔ تنها تشکیل نشده است. زندگی همواره در حال تغییر بوده و هر روز عمر شما و هر لحظه از آن مطلب جدیدی را به نمایش میگذارد که در قبل هرگز وجود نداشته و چنانچه تصمیم بگیرید به این طریق به آن بنگرید، از راههای مختلف میتوانید از آن استفاده کنید.
با موفقیت انجام داد. راههائی که در حقیقت به تعداد آدمهائی است که میتوانند آن را به انجام برسانند. در حقیقت هیچ کاری را نمیتوان به بهترین شکل در قالب تنها یک راه انجام داد. برای چیدن مبلمان یک منزل، برای گلکاری یک فضای سبز، برای فروختن یک جنس، تربیت کردن یک کودک و یا پختن یک نوع غذا، بهترین و منحصربهفردترین راه وجود ندارد، به تعداد اندیشههای خلاق راههای بیشماری را میتوان یافت که هر یک میتوانند بهترین هم باشند.
افکار نو را پذیرا هم باشید. راهحلهای جدید را امتحان کنید و در هر کاری که انجام میدهید، پیشرو باشید. هیچچیز در یخ نمیروید! اگر اجازه دهید سنت، ذهن شما را منجمد کند، ایدههای نو هرگز جوانه نمیزنند.
هنگامی که کودک خردسالی بودید، هیچوقت فکر نمیکردید زندگی ممکن است ترکیبی از یک سلسله بدشانسیها و ناراحتیها باشد. از اینرو در برگرداندن و تغییر دادن حالتها، ناراحتها و بیچارگیهای خود مهارت داشتید. حتی اگر یک برف سنگین باعث میشد برنامهای را که داشتید، به هم بزنید، هیچوقت روز خود را سیاه نمیکردید و به آن بهعنوان حادثهای وحشتناک و تصادفی بد نگاه نمیکردید، در عوض، از فرصت استفاده کرده و برفبازی میکردید یا برف پارو میکردید یا برف پارو میکردید و ...
یکی از شرایط داشتن هنر بهطور خلاق، افزایش انعطافپذیری خویش تا سر حد امکان میباشد. اگر معتقد هستید برای هر کاری فقط یک راه صحیح وجود دارد و در مقابله با هر موقعیتی فقط باید به یک روش رفتار نمود، بهطور حتم فاقد حس خلاقیت و خودجوشی هستید. فردریک نیچه روزی گفته است: این راه و روش من است، راه و روش تو چیست؟
این شعار بسیار مناسب برای افرادی است که مایل هستند حالت زنده و خلاق خود را بهبود بخشند، حیات مردم موفق هم مانند شغلهای موفق به این سؤال بستگی دارد: چطور میتوانم بهتر عمل کنم؟“ در کلیهٔ فعالیتهای انسانی از ساخت موشک تا تربیت فرزند کمال مطلق، حدی است نیافتنی. یعنی اینکه پرواز فرکر انسان فضای نامتناهی در پیش او میباشد. مردم موفق این را میدانند. به همین دلیل همیشه در جستجوی راههای بهتری هستند. انسان موفق نمیپرسد که آیا میتوانم این کار را بهتر انجام بدهم؟، چگونه؟
هرگاه به مردم گفته شود که تنها یک روش برای انجام کاری بهخصوص وجود دارد. بدانید که آنها را بازیچه قرار دادهاند. هیچ نویسندهٔ خلاقی برای آنکه تصمیم بگیرد کتاب خود را با لحن طبیعی کلام خویش بنویسد، متمسک به کتاب گرامر و دستور زبان نمیشود. به همین ترتیب هیچ هنرمندی معتقد نیست که فقط یک راه بهخصوص برای نقاشی، مجسمهسازی یا آهنگسازی وجود دارد. محبوبیت و بزرگی همیشه انحصاری است و در راه کسب آن هیچکس از کسی تقلید نمیکند، اگرچه ممکن است راه دیگران را ادامه دهد. از اینرو خود و دیگران را ترغیب کنید، در مورد نحوهٔ انجام هر کار انعطافپذیر بوده و راههای مختلف را همواره در نظر بگیرید و سپس راهی را انتخاب کنید که از همه مناسبتر باشد و در آن کار پشتکار داشته باشید، تا به هدف خود برسید.
سر توماس فول باکسون میگوید: من به یک تئوری اعتقاد دارم، زیاد به آن مدیون نبوده ولی دستاوردهای خود را هر اندازه ناچیز باشد، ناشی از آن میبینم و آن این است که با استعداد عادی و معمولی و یک پشتکار غیرعادی هر هدفی قابل حصول است.
توانائی، یک برداشت ذهنی است. میزان کاری که میتوانیم انجام بدهیم به میزان تصوری که از توانائی انجام آن کار داریم، بستگی دارد. وقتی ایمان و پشتکار داشته باشیم که میتوانیم کار بیشتری انجام دهیم، ذهن ما خلاقانه در پی راههائی است که کلید کار را بهدست ما بدهد.
معجون موفقیت در زمینهٔ کسب و تجارت خانه و اجتماع این است: بهتر و بیشتر از گذشته کار کن.
انسانهای بزرگ گوش کردن رابه انحصار خود درمیآورند و انسانهای کوچک حرف زدن را به انحصار خود در میآورند. رهبران بزرگ دقت بیشتری را صرف نصیحت شنیدن میکنند تا نصحیت کردن.
دیگران را تشویق به حرف زدن کنید. از تجربههای آنها استفاده نمائید. میتوانید مواد خامی برای تولید اندیشههای خلاق بهدست آورید. دیدگاههای خود را از طریق پرسشهائی که طرح میکنید، محک بزنید و از نظرهای دیگران استفاده نمائید. به چه چیزی که طرف مقابل میگوید. خوب توجه کنید. گوش کردن چیزی فراتر از بسته نگاه داشتن دهان است. گوش کردن به معنای آن است که اجازه دهید حرفهائی که زده میشود در ذهن شما رخنه کند. بسیاری از افراد در حالی که هیچوقت حواسشان به صحبت دیگران نیست، تظاهر به شنیدن میکنند. گوشهای شما دریچههای ورودی هستند. آنها مواد خامی را که قادر هستند به نیروی خلاق مبدل شوند، در اختیار ذهن میگذارند. از حرف زدن چیزی نمیآموزیم اما برای آموختههائی که از طریق پرسیدن و شنیدن میتوانیم بهدست آوریم حد و مرزی وجود ندارد.
موانع خلاقیت ونوآوری  درسازمانها:
-عدم اعتماد به نفس وترس از تمسخر دیگران
این امر سازمان رااز دو نعمت اساسی محروم میسازد:یا پینهاد موجب برانگیخته شدن فکری در شخص دیگری می گردید.
2-محافظه کاری
مدیریت باری به هر جهت وعدم استقبال از تغییر موجب رکورد و رخوت در سیستم و کارکنان و در نتیجه  زوال خلاقیت می گردید.
3- نداشتن تعهد
اصل اولیه و ضروری سازمانها جهت قدم نهادن در عرصه تعهد مدیران و کارکنان میباشد بدون این تعهد همة فعالیتها در زمینة ارتقا و بهبود فعالیتها علیرغم اساسی و مهم بودن , روزی شکست را تجربه کرده و ره به جایی نخواهند برد .
4- وابستگی و جمود فکری
نبودن تفکر و اندیشه جدید و وابستگی به غیر و تبعیت بی چون و چرا از آنان مانعی عمده در سر راه تفکر خلاق و بروز نو آوری است.
5-نداشتن دانش و مهارت کافی
همانگونه که اشاره شد خلاقیت برای شعله ور شدن نیازمند تمرین و ممارست و گسترش دامنه دانش و مهارت است سازمانهایی که در آنها آموزش همگانی رایج نبوده و ارتقای دانش و مهارت را ارزش تلقی نمی کنند , جوشش خلاقیت را تجربه نخواهند کرد.
6- نداشتن صبر و حوصله
تعجیل در دستیابی به اهداف و نداشتن برنامه بلند مدت برای رسیدن به سازمانی خلاق و پویا مانعی عمده در راه بروز خلاقیت است.
7- عدم تمرکز ذهنی
پریدن از موضوعی به موضوع دیگر , نداشتن ماموریت و رسالت سازمانی روشن , بر گزیدن اهداف متعدد و غیر مرتبط و عدم تمرکز بر موضوعی ویژه مانع ظهور خلاقیت است.
8-تفکر خط تراموایی
این تفکر مانع عمده در مقابل تغییر خلاقیت هاست چرا که طریق از قبل پیموده شده را توصیه می کند و آنها را تنها راه انجام فعالیتها می پندارد
9-عدم انعطاف پذیری
بتدریج مشارکت کارکنان را به حداقل رسانده و آنها را از ارائه اندیشه ای نو دلسرد می کند در نتیجه افکار و عقایدی جدید زمینه ظهور را نمییابند.
10-قضاوت و ارزیابی فوری
نظرات جدید بدون داشتن فرصت ارزیابی با موضع گیری مدیران راهی سطل اشغال می شوند.
از آنچه گذشت چنین استنباط می شود که با شیوة سنتی ورایج فعلی سازمانها قابل اداره کردن نیستند , ((عالمی دیگر بباید ساخت و ز نو آدمی)) باید از چارچوبهای ساخته شده که حاصلی جز محدودیت و محصور کردن کارکنان نداشته و ندارند خارج شد, باید به گونه ای دیگر اندیشید باید به گونه ای دیگر حرکت کرد امروزه تغییرات به قدری شدید و پیشرفتها به قدری سریع هستند که پیشبینی آینده ای در هالة ابهام , بسیار مشکل شده است.چنین به نظر می رسد که در این آشفته بازار با تکیه بر فلسفه مدیریتی جامع می توان از فضای ابهام آلود حاضر فرصتی برای تغییر فراهم ساخت تا راه به سوی قله های فتح و پیروزی گشوده گردد,این امر با همت مدیران ارشد و با شناخت موانع خلاقیت , از بین بردن موانع و ایجاد آمادگی سازمانی جهت بروز خلاقیت ها و ابتکارات , باشناخت دقیق فرایندهای سازمان و ارتقای مستمر فراگیر آنها در جهت جلب رضایت مشتریها امکان پذیر است به شرطی که زمینة تلاش, همیاری و مشارکت همه جانبه کارکنان صاحب دانش و مهارت فراهم گردیده باشد.


 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد