تحقیق مقاله مطلب

در مورد دانشنامه فارسی - نت سرا

تحقیق مقاله مطلب

در مورد دانشنامه فارسی - نت سرا

تاریخچه خوشنویسی در ایران

تاریخچه خوشنویسی
خوشنویسی یا خطاطی در اریام گذشته و دنیای سنتی، پیوسته با تحول و نوآوری همراه بوده است اما در جهان سنتی، به دلیل عدم نیاز عامه مردم به طور مستمر و روزمره به خط و فقدان نیازهای تجاری و انتشاراتی و تبلیغاتی، اهداف خوشنویسی ترکیبی بوده است از زیبایی بصری ـ آسانی، سرعت و سهولت نگارش و خوانایی تا درنهایت، بتواند روند مراسالات و مکاتبات و امور دیوانی و تا حدودی نیز انتقال دانش و اطلاعات را سرعت و سهولت بخشد. از طرف دیگر، هم در نظام سنتی و هم در دنیای معاصر و مدرن، انگیزه‌های کارکردی عاملی مهم و درجه اول، ‌در تحولات خط محسوب می‌شود. اگر چه زیبایی بصری نیز بدون شک مورد نظر خطاطان قرار گرفته اما امروز، صنعت چاپ و یک دستی و متحدالشکلی مکاتبات، این بعد عملکردی خطاطی را به حداقل رسانده و در کنار آن جنبه‌های دیگر خطاطی اهمیت یافته است. بنابراین نوآوری، مهم‌ترین خاستگاه تحولات خط در یکصدو پنجاه سال اخیر می‌‌باشد.

تحولات فرهنگی ـ هنری و سیاسی ـ اجتماعی و فناوری که زمینه ساز نوآوری متفاوتی در خط شده‌اند در ایران، طی دو حرکت در دوره‌های قاجار و پهلوی خطاطی و خوشنویسی را تحت تأثیر قرار داده اند:
• الف ـ دوره اول ـ قاجاریه ـ (‌دوره نوآوری در جامعه سنتی)
جامعهٔ قاجاری جامعه‌ای سنتی بود اما در این دوران از عهد عباس میرزا پسر فتحعلی شاه و پس از جنگ های ایران و روس و شکست های ایران با جمع بندی از دلایل شکست و با حرکتی عبرت گیرانه توسط عباس میرزا تحولاتی در روند نوآوری انجام گرفت که حاصل آن نوسازی قشون ـ ‌ورود صنعت چاپ و ورود برخی کارخانجات و تأسیس مدارس سبک جدید و فرستادن دانشجو به خارج از کشور برای کسب علم و هنر بوده است. اما شاه بیت این نوآوری بعدها در ظهور و روزنامه ها و نشریاتی تحقق یافت که به نحوی اطلاع رسانی و آگهی های جدید را به عهده گرفتند. خط و خوشنویسی نیز در پرتو این تحولات وارد عرصه شد اما با ضرب آهنگی بسیار کند حرکت نمود تا بتواند نشریات تازه بر عرصه رسانده را بسنده نماید به عنوان نمونه نخستین نشریاتی که خوشنویسی جدیدی را می‌‌طلبیدند عبارت بودند از:
• کاغذ اخبار در 1253 به سردبیری میرزا صالح شیرازی
• وقایع اتفاقیه 1267 –1264 به سردبیری امیرکبیر
• قانون 1295-1290 به سردبیری میرزا ملکم خان
به طور تفصیلی تر و جهت تشریح نوآوری و تأثیر ‌آن بر خطاطی یکصد و پنجاه ساله آخر سرنوشت نخستین روزنامه‌های ایران قابل بررسی است.(به جستارهای مربوط به هر روزنامه مراجعه کنید)
• ب- دوره دوم – پهلوی (دوره‌ نوسازی
در سراسر قرن چهارده شمسی تاریخ خط و خوشنویسی در ایران مواجه با سرعت و نوآوری شگفتی است تا بتواند نیازهای معاصر تجارت و تبلیغات و فناوری را پاسخگو باشد. از سوی دیگر در سراسر قرن بیستم مکاتب بین‌المللی که پس از تولید در خاستگاه خود به سرعت جهانی می‌شدند، هنرمندان نوآور جهان به دو دسته تقسیم گردند: نخستین دسته هنرمندانی بودند که در هماهنگی کامل با سبک‌های بین‌المللی قرار گرفتند و دسته دوم از هنرمندانی تشکیل می‌شد که گرایش‌های بومی و ملی را در فضایی جهانی جستجو می‌کردند. نقش این هنرمندان بر تولد خطاطی نوین از چنان اهمیتی برخوردار است که جایگزینی برای آن نمی‌توان یافت. شاید بتوان گفت مکتب سقاخانه خاستگاه اصلی زیباشناسی و نوآوری معاصر، در خوشنویسی خط بوده است.
o مکتب سقاخانه و تأثیر آن بر نوآوری در خطاطی
در دهه چهل در ایران – در بهبوهه مدرانیزاسیون و درگیری‌های سنت گرایان و مدرنیست‌ها در حالی که مکتب رایج در سپهر بین‌المللی، هنر مردمی یا پاپ آرت در حال عبور و انقضای دوره خود بود عده‌ای از هنرمندان نوآور ایرانی، مکتب جدیدی را بنیان نهادند که تأثیر شگرفی بر تحولات خط، از خود باقی گذاشت، این مکتب بعدها، سقاخانه، نام گرفت.
در رأس این هنرمندان – پرویزتناولی، ژازه طباطبایی و حسین زنده رودی در جستجوی تعریف درباره‌ای از زیبایی‌های ملی و سنتی برآمدند. و یا به بیانی دیگر این هنرمندان با عشق به زوایای فرهنگ ملی و نگاهی گسترده به فرهنگ جهانی به فکر افتادند که مکتبی ملی- بین‌المللی تأسیس نمایند و حتی شاید بدون تمهیدی اولیه و به صورتی طبیعی به سوی تأسیس مکتب فوق کشانده شدند رویکرد اینان به اشیاء و عناصر بصری محیط اطراف زندگی مردم که در سقاخانه و زیارتگاه‌ها و اماکن مذهبی وجود داشت، باعث شد که از این اشیاء در فضای معاصر تعریف مجددی به عمل آید و در سامانی دهی تازه و بدیعی، به مکتبی جدید و قابل قبول و سرشار از نوآوری تبدیل شود …
عناصر مورد علاقه این هنرمندان در نماز، قفل‌ها و کلیدها - ضریح ‌های اماکن متبرکه و سقاخانه‌ها، نگین‌های انگشتری و حرزها و کاسه‌ها و الواح شمایل‌هایی بود که در مجموع از دیرباز مورد استفاده مردم جامعه سنتی بوده است بدون اینکه مردم یا هنرمندان با جنبه‌های بصری و زیباشناختی آن توجه خاصی مبذول نموده باشند. در حقیقت زیبایی با گوشت و پوشت و خون جامعه سنتی عجین شده و مصرف‌کنندگان غرق در آن بودند. در این میان خط، هم به عنوان عنصری مستقل که در این اماکن پیوسته وجود داشته و هم به صورت حکاکی‌هایی، بر روی ظروف و نگین‌های انگشتری، مورد توجه هنرمندان قرار گرفت. آنان همان طور که ساخت و ساز و ترکیب‌بندی مجددی بر روی همه اشیاء و تصاویر مذکور انجام دادند با نگاه مجدد خلاقانه بر خط نیز، آن را تعریف جدیدی نموده و طراحی مجدد، ترکیب‌بندی و ساخت و ساز نوینی بدان بخشیدند و بدین ترتیب نگاه بصری تازه‌ای به خط، در قلب سقاخانه متولد شد و خط کوفی این بار، پس از تحویل و تحولاتی هزار و چهارصد ساله، به سوی زبان و بیان جدیدی حرکت نمود.

تاریخچه انجمن خوشنویسان
قبل از طلوع اسلام خطوط مختلفی از جمله میخی و پهلوی و اوستائی در ایران متداول بوده است. با پیدایش و ظهور دین مبین اسلام و گسترش آن در ایران، نیاکان ما با پذیرش شریعت محمّدی، الفبا و خطوط اسلامی را نیز پذیرا شدند. خطّ متداول آنزمان که نزدیک دو قرن قبل از اسلام شکل گرفته بود، خطّ کوفی و نسخ قدیم بود که از دو خطّ قبطی و سریانی اخذ شده بود. پس از ظهور اسلام تا دو قرن بعد نیز این خطوط بهمان سادگی آغازین بکار می رفت. سپس به وسیلة ایرانیان تحوّلی در این راه صورت پذیرفت و کم کم هنر خوشنویسی چهرة خود را نشان داد. بطوریکه در اوایل قرن چهارم بسال (310 هجری قمری) ابن مُقله بیضاوی شیرازی (متوفّی 328 هـ . ق) وزیر المقتدربالّله با استفاده از خطوط موجود و نبوغ ذاتی خود خطوطی بوجود آورد که به اقلام سته یا خطوط اصول معروف شد که عبارتند از :  محقّق ـ ریحان ـ ثلث ـ نسخ ـ رقاع و توقیع ، و وجه تمایز آنها اختلاف در شکل حروف و کلمات و نسبتِ سطح و دور در هر کدام می باشد و برای این خطوط قواعدی وضع کرد و 12 اصل نوشت :  ترکیب ـ کرسی ـ نسبت ـ ضعف ـ قوّت ـ سطح ـ دور ـ صعود مجازی ـ نزول مجازی ـ اصول ـ صفا و شأن. ابن مُقله این خطوط را بسیار خوب می نوشت. حدود یک قرن پس از او علی ابن هلال مشهور به ابن بواب (423 هـ . ق) برای خطّ نسخ قواعد جدیدی بوجود آورد و آنرا کامل تر کرد. و بعداز او در قرن هفتم جمال الدّین یاقوت مستعصمی       (698 هـ . ق) هنرنمائی آغاز کرد و گویند 364 قرآن نوشت و علاوه بر تربیت 6 شاگرد معروف، به خطوط ششگانة یاد شده غنا و تکامل بخشید. مقارن پیشرفت خطوط فوق حسن فارسی کاتب، خط تعلیق را از خطوط نسخ و رقاع بوجود آورد خطّی که اغلب حروف و کلمات آن بهم پیوسته بود و برای نوشتن احکام و فرمان ها و مراسلات رایج گردید و بهمین جهت بنام تَرسُّل نیز نامیده شد. در غالب کتب قدیمی واضع خطّ تعلیق را خواجه تاج سلمانی (897 هـ . ق) از ترکیب خطوط رقاع و توقیع دانسته اند و خطّ تعلیق او یک دانگ سطح وپنج دانگ دورداشت ولی قبل از اوایل خط وجود داشته است و قدر مسلّم اینست که     خواجه تاج، خطّ تعلیق ابتدائی را طبق اصول درآورده و خواجه عبدالحیّ منشی استرآبادی (907 هـ . ق) بدان قاعده و نزاکت بیشتری افزود. خطوط فوق سیر تکاملی می پیمود و تا قرن هشتم فقط همین خطوط متداول بود تا اینکه در نیمة دوم قرن هشتم میرعلی تبریزی (850 هـ . ق ) از ترکیب و ادغام دو خطّ نسخ و تعلیق خطّی بنام نسختعلیق بوجود آورد که بسیار مورد اقبال واقع شد و موجب تحوّلی عظیم در هنر خوشنویسی گردید خطّی که حدود یک دانگ سطح و مابقی آن دور است و نام آن در اثر کثرت استعمال به نستعلیق تغییر پیدا کرد. در مورد خطّ نستعلیق نیز در بعضی از کتب قدیمی مندرج است که قبل از میرعلی تبریزی این خط وجود داشته و او آنرا تحت قاعده و ترتیب در آورده است. بهرحال زیبائی و ظرافت خاصّ خطّ نستعلیق نظر خوشنویسان را به خود جلب کـرد و با وجـود رواج خطوط ششگانـه و تعلیق در آغاز قرن نهـم حدود      کتابت با خطّ نستعلیق انجام می گرفت تا اینکه خطّ نستعلیق را عروس خطوط اسلامی خواندند و بحقّ از زیباترین، ظریفترین و مشکلترین خطوط ایرانی است. پس از میرعلی تبریزی پسرش میرعبداللّه و بعد از او میرزا جعفر تبریزی (حدود 860 هـ . ق) و اظهر تبریزی (880 هـ . ق) در تکامل خطّ نستعلیق کوششها کردند تا نوبت به سلطانعلی مشهدی (926 هـ . ق) رسید که در مدّت 85 سال عمر خود خدمات شایانی باین هنر اصیل نمود. از او قطعات و کتابتهای فراوان و آداب المشقی منظوم بنام صراط السّطور با محتوای جالب و آموزنده باقی مانده که از آن جمله است :
غرضِ مرتضی علی از خط نه همین لفظ بود و حرف و نُقط بَل اصول و صفا و خوبی بود زان اشارت به حُسن خط فرمود ...
و یا :
ایکه خواهی که خوشنویس شوی خلق را مونس و انیس شوی ترک آرام و خواب باید کرد وین زعهد شباب باید کرد همه وقت اجتناب واجب دان از دروغ و زغیبت و بهتان از حسد دور باش و اهل حسد کز حسد صد بلا رسد به جسد حیله و مکر را شعار مکن صفت ناخوش اختیار مکن داند آنکس که آشنای دل است که صفای خط از صفای دل است خط نوشتن شعار پاکان است هرزه گشتن نه کار انسان است گوشة انزوا نشیمن کن یادگیر این سخن زپیر کهن و نیز تعلیمات خطّی شامل مفردات و آداب مشق و لوازم کتابت و غیره، که از حوصلة این مختصر بیرون است.
 از سلطانعلی مشهدی شاگردانی همچون سلطان محمّد نور (940 هـ . ق )، محمّد ابریشمی (951 هـ . ق) و سلطان محمّد خندان (حدود 957) باقی ماندند که باستادی رسیدند. میرعلی هروی (951 هـ . ق) شاگرد زین الدّین محمود، گوی سبقت از همگان ربود. در سال 935 عبیدخان ازبک امیر بخارا بخراسان هجوم آورد و آنجا را تصرّف کرد و پس از مدّتی مجبور به بازگشت گردید و میرعلی را با خود به بخارا برد و امور کتابخانه و سرپرستی هنرمندان را به او سپرد. میرعلی به واسطة مهاجرتِ اجباری و دوری از وطن و خانواده و مجالست با اغیار با وجود نوازشها، بسیار دلگیر بود و این امر بوضوح در قطعه شعری که سروده و بخطّ زیبای خود نوشته مشهود است :
عمری از مشق دوتا بود قدم همچون چنگ تا که خطّ من بیچاره بدین قانون شد طالب من همه شاهان جهانند و مرا در بخارا جگر از بهر معیشت خون شد سوخت از غصّه درونم چکنم چوُن سازم که مرا نیست از این شهر رهِ بیرون شد این بلا بر سرم از حسن خط آمد امروز وه که خط سلسلة پای من مجنون شد
میرعلی هروی صاحب رساله ای بنام مداد الخطوط است و از محتوای آن شعر زیر می باشد که بجا سروده است :
پنج چیز است که تا جمع نگردد در خط هست خطّاط شدن نزد خردمند محال دقّتِ طبع و وقوفی ز خط و خوبی دست طاقتِ محنت و اسبابِ کتابت بکمال گر ازین پنج یکی راست قصوری حاصل ندهد فایده گرسعی نمائی صد سال
میرعلی هروی با آثار ذیقیمتی که از خود بیادگار گذارد و تربیت شاگردان بسیار، خدمات شایانی به هنر خوشنویسی نمود. از شاگردان معروف او سیّد احمد مشهدی (986 هـ . ق) است که محمّدحسین تبریزی را تعلیم داد.
این میراث گرانبها بخوبی حفظ شد تا نوبت به هنرنمائی مالک دیلمی (969 هـ . ق) محمّدحسین تبریزی      (985 هـ . ق) و باباشاه اصفهانی (996 هـ . ق) رسید که خوشنویس آخرین بخصوص در کتابت بی نظیر بود.
و بعد خوشنویسِ نامی، آشنای همه، میرعمادالحسنی (1024 هـ . ق) معاصر شاه عبّاس صفوی پا بعرصة ظهور نهاد. او از استادی چون محمّدحسین تبریزی بهره گرفت و از روی خطوط میرعلی هروی و باباشاه اصفهانی و سایر اساتید گذشته مشق بسیار کرد و با نبوغ خود تغییرات و سبکی در خطّ نستعلیق بوجود آورد که هنوز پس از گذشت قریب 400 سال مورد استفاده و الهام بخش خوشنویسان است. او پایة خط را بجائی نهاد که از زمان پیدایش خطّ نستعلیق تاکنون هیچ خوشنویسی را یارای برابری با او نبوده است و هم در زمان او هنرمند بزرگ دیگری چون علیرضا عبّاسی رقیبی برای او بشمار می رفت که علاوه بر خطّ نستعلیق خَفی و جَلی در خطّ ثلث نیز استاد بود بطوریکه غالب کتیبه های مساجد و بناهای تاریخی اصفهان بخطّ ثلث او و یا بسرپرستی او انجام شده است و بهمین لحاظ بیشتر مورد توجّه دستگاه حاکمة وقت بود. از آنجائیکه میرعماد هنرمندی آزاده، و دارای عُلوّطبع بود معاندین او نزد شاه عبّاس به سعایت پرداختند و    شاه عبّاس باو بی مهر شد و میرعماد را خوش نیامده و اشعار گله آمیز و سپس نیش دار می سرود و بخطّ خود می نوشت و برای شاه و درباریان می فرستاد و آتش خشم آنها را برمی انگیخت تا بدستور شاه عبّاس و بدست مقصودبیک مسگر در سال 1024 در سنّ 63 سالگی بقتل رسید. از میرعماد بزرگانی همچون نورالدّین محمدلاهیجی (1052 هـ . ق) ـ عبدالجبّار (1065 هـ . ق) ـ ابوتراب اصفهانی (1072 هـ . ق) ـ نورای اصفهانی (1078 هـ . ق) عبدالرّشید (1081 هـ . ق)، خواهرزاده و میرابراهیم و گوهرشاد، پسر و دخترش و .... بجای ماندند که در خطّة خط کوشیدند، سبکش را گسترش دادند و این هنر شریف را بدیگران سپردند و رفتند.
بطور کلی قرنهای نهم، دهم و یازدهم هجری قمری را می توان قرنهای درخشان در هنر خوشنویسی دانست. در آن قرنها بزرگان بسیاری پا بعرصة خوشنویسی نهادند و چراغ خط را روشن نگاه داشتند.
در اواسط قرن یازدهم سوّمین خطّ خالص ایرانی یعنی شکسته نستعلیق بدست مرتضی قلیخان شاملو حاکم هرات از خطّ نستعلیق احداث گردید. علّت پیدایش آن تندنویسی و راحت نویسی و دیگر ذوق و خلاّقیّت ایرانی می توانست باشد. همانطوریکه بعد از پیدایش خطّ تعلیق، ایرانیان بخاطر سرعت در کتابت، شکسته تعلیق آنرا نیز بوجود آورده بودند. خطّ شکسته نستعلیق بدست میرزا شفیعا هراتی (1081 هـ . ق) کامل تر شد و درویش عبدالمجید طالقانی (1184 هـ . ق) قواعد جدیدی وضع نمود و آنرا بکمال نوشت. در اینجا لازم می آید از چهارتن خوشنویسِ نامی که در چهار خطّ ثلث، نسخ، نستعلیق و شکسته نستعلیق به ارکان اربعة هنر خوشنویسی مشهور گشته اند و در عصر حاضر نیز این چهار خط بیشترین سهم را نسبت بخطوط دیگر بخود اختصاص داده است نام برده شود :
اول :  در خطّ ثلث، جمال الدّین یاقوت (698 هـ . ق)
دوم :  در خطّ نسخ، میرزا احمد نیریزی (اواسط قرن دوازدهم هجری قمری)
سوم :  در خطّ، نستعلیق، میرعماد الحسنی (1024 هـ . ق)
چهارم :  در خطّ شکسته نستعلیق ، درویش عبدالمجید طالقانی (1185 هـ . ق)
و جا دارد که از معروفترین خوشنویسان تعلیق، خواجه اختیار منشی گنابادی (990 هـ . ق) و نجم الدّین مسعود ساوی ، نامی بمیان آید.
قرن سیزدهم در دورة قاجاریّه خطّاطان بزرگی پا بعرصة میدان نستعلیق و دیگر اقلام نهادند و سختی های این هنر ظریف را بجان خریدند و در توسعة آن دوباره کوشیدند که از معروفترین آنها عبّاس نوری                  (1255 هـ . ق) ـ وصال شیرازی (1262 هـ . ق) ـ و پسران هنرمندش ـ احمد شاملو مشهدی                   (1264 هـ . ق) ـ میرزا محمّدکاظم (1320 هـ . ق) ـ محمدحسن تهرانی (کاتب السلطان) (1270 هـ . ق) ـ فتحعلی حجاب (1269 هـ . ق) ـ میرحسین خوشنویس باشی (1303 هـ . ق) ـ اسداللّه شیرازی                (1307 هـ . ق) ـ میرزا آقاخمسه ای (تا 1307 هـ . ق) ـ ابوالفضل ساوجی (1312 هـ . ق) عبدالرّحیم افسر (1315 هـ . ق) ـ محمّدحسین شیرازی (کاتب السلطان) (1316 هـ . ق) ـ عبدالحمید ملک الکلامی            (1328 هـ . ش) ـ علینقی شیرازی (تا 1335 هـ . ق) ـ میرزا محمّد ابراهیم تهرانی (میرزا عمو) و از همه معروفتر میرزا غلامرضا اصفهانی (1304 هـ . ق) ـ میرزا محمّدرضا کلهر (1310 هـ . ق) و محمّد حسین عمادالکتّاب (1315 هـ . ش) را می توان نام برد.
میرزا غلامرضا پیرو شیوة میر بود و با قدرت دست عجیب خود پهلوانی در میدان نستعلیق بوده و هست. قلم کتابت و مشقی و بخصوص تا ششدانگ کتیبه را استادانه می نوشت که قدرت او بویژه در آثار کتیبه و سیاه مشقهای بی بدیلش بوضوح نمایان است. از شاگردان معروفش میرزا ابراهیم تهرانی ملقّب به (میرزا عمو) است که آثار کتیبه ای بسیار نفیس از خود بیادگار گذارده است. همچنین میرحسین خوشنویس فرزند     میرزا آقاست که از او نیز آثار و سیاه مشق های ممتاز و استادانه ای بجای مانده است.
محمّدرضا کلهر شاگرد میرزا محمّد خوانساری و میرزا محمّد مهدی بود و از خطوط میرعماد مشق بسیار کرد. خوشنویسی پرکار و در شبانه روز 18- 16 ساعت می نوشت و در اثر کثرت مشق و حسن سلیقه و ابتکار و خلاّقیّت خود روش جدیدی در کتابت بجای گذارد و نظر باینکه میرزای کلهر در زمانی می زیست که صنعت چاپ در ایران پا بعرصة وجود گذارده بود سبکی را ارائه داد که لازمة زمان بود و بسیار مقبول افتاد و چون اکثر کتابتهائی که می نوشت بوسیلة چاپ سنگی انتشار می یافت و مورد استفادة خوشنویسان قرار می گرفت تأثیر بسیار زیاد در خطوط اکثر خوشنویسان بجای گذارد بطوریکه خوشنویسان معاصر نیز غالباً از آن پیروی می کنند.
شاگردان کلهر مانند زین العابدین شریفی ـ صدرالکتّاب ـ میرزا مهدی خان (1308 هـ . ش) ـ         مرتضی نجم آبادی (1326 هـ . ش) ـ سیّدمرتضی بَرَغانی (1308 هـ . ش) ـ و نیز (فرزندان ایشان مرحوم استاد سیّد حسین میرخانی و استاد سیّد حسن میرخانی که با یک واسطه شاگرد کلهر محسوب می شوند)، در ترویج شیوة کلهر کوشیدند.
و جالب توجه اینجاست، محمّد حسین عمادالکتّاب نیز که ابتدا از روی خطوط میرعماد مشق می کرد متوجّه خطّ کلهر شد و شیوة خود را باو نزدیک کرد و حتّی بهتر از شاگردان کلهر باعث گسترش شیوة او گردید ؛  و با انتشار یک دورة کامل رسم المشقِ نستعلیق و یک مُرقّع شامل تعالیم مفرداتِ اقلام دیگر خدمات   شایسته یی را در این راه باعث گردید و خود او نستعلیق را از غبار تا کتیبه استادانه می نوشت. زندگانی عمادالکتّاب خالی از حادثه نبوده و سالهای 1334 تا 1337 قمری را بجرم عضویّت در کمیتة مجازات در زندان و تبعید گذرانید.
شاگردان عمادالکتّاب همچون استادان علی اکبر کاوه ـ ابراهیم بوذری ـ مرحوم حسن زرّین خط (1357 هـ . ش) ـ مرحوم علی منظوری (1329 هـ . ش) ـ مرحوم تقی حاتمی ـ مرحوم علیِ آقاحسینی (1341 هـ . ش) ـ سیّد ابوالفضل کجوری ـ محمّد فرزیب ـ علی دانش و برادران سروش و .... بارگران و امانتِ نستعلیق را به خوشنیوسان بعضی مسن و غالباً جوان امروز سپرده اند. اینان اکثراً در انجمن خوشنویسان ایران و نیز خارج از آن در راه ترویج این هنر والا و ظریف کوشا هستند.
شاید تقدیر چنین بود که در دوران معاصر، پویندگان مکتب کلهر، پرچمدار این حرکت باشند و بنیاد انجمن خوشنویسان ایران، در آن سالها به دست دو برادر ارجمند سیّدحسین و سیّدحسن میرخانی با همراهی و همدلی استادانی همچون علی اکبر کاوه و ابراهیم بوذری و همچنین به همّت دکتر خسرو زعیمی مدیرعامل وقت انجمن، به عنوان یک بنیاد هنری متمرکز که مقدرات خوشنویسی معاصر ایران را به دست داشته باشد، پایه گذاری شود. اگرچه عدم پویایی و پی گیری سبک قدیم، در دوران معاصر و نبود خوشنویسان پهلوان آن سبک، خُسرانی برای تحرک بیشتر خوشنویسی معاصر بود، این استادان به ویژه مرحوم استاد سیّدحسین میرخانی، توانستند، انجمن خوشنویسان ایران را، با پایه هایی استوار بنا نهند که اکنون با گذشت بیش از پنجاه سال، کهن ترین و فعال ترین مرکز هنری ایران به شمار می رود.
انجمن خوشنویسان ایران به همّت این استادان گرانقدر، شاگردان بسیاری را در حد خوشنویسان بزرگ تربیت کردند که هر یک از آنان شاگردان توانا و هنرمندی را وارد عرصه خوشنویسی ایران کرده اند. بدین لحاظ به یقین می توان گفت تشکیل انجمن خوشنویسان ایران در آن دوران، یک واقعه تاریخی، در هنرهای ملی ایران بود که با آن انقطاع، قطعاً خوشنویسی ایران به جایگاهی که امروز در آن ایستاده ایم نمی رسید.


 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد