تحقیق مقاله مطلب

در مورد دانشنامه فارسی - نت سرا

تحقیق مقاله مطلب

در مورد دانشنامه فارسی - نت سرا

سبک شناسی در هنر

سبک شناسی هنر:
در این بخش- که از کتابی با عنوان سبکهای هنری از امپراسیونیسم تا اینترنت، نوشته، کلوس ریچارد- سال 1383 گرفته شده- سبکهای هنزی که از نظر محتوایی و به خصوص بصری(فرمی) با جنون مرتبط و نزدیک هستند، با اولویت و ترتیب تاریخی به شرح ذیل ارایه می گردد.
هنر انتزاعی 1910 م .  


Abstract  Art
دوران هنر انتزاعی در حدود 1910 م . آغاز گردید . پیش از آن مرجع تصاویر مبتنی بر عینیت واقعی و بر مبنای تقلید از طبیعت بود . هنر انتزاعی اشاره به هنری غیر دیداری به ویژه در نوع ویژگی های هنر اروپایی دارد .
آغاز تجرد در هنر به قبل از قرن نوزدهم به ویژه در آثار هنرمندان انگلیسی ترنر بر می گردد . منظره های وی در حدود 1840 م . از ویژگی غیر دیداری برخوردار و رنگ آمیزی آنها عاری از مراجع دنیای خارجی رسم شده بود .
در 1910 م . در مونیخ هنرمند نقاش متولد روسیه ، کاندینسکی آثار تجریدی و انتزاعی را نقاشی می نمود . همچنین وی کتاب روحانیت در هنر را به رشته تحریر در آورد که رساله فرضیات وی مبتنی بر شکل و رنگ در هنر به صورت انتزاعی است . روش های رسیدن به هنر انتزاعی است . روش های رسیدن به هنر انتزاعی به دو صورت اساسی و مجزا است . یکی هندسی ، آن گونه که در آثار موندریان ، ال لیسیتسکی و هنرمندان ساختار گرا دیده می شود و دیگری بیانی احساسی تر و وابسته به ادراک حسی و درونی که در کارهای کاندینسکی ، کوپکا و همچنین در آثار آمریکایی ها از جمله هارتلی وجود دارد
جریان های هنری انتزاعی و تجریدی توسط هنرمندان جوان خیلی سریع تابیعت و گسترش یافت و با تغییرات بی شماری همچنان پایدار ماند .
دادا  1916 م .
Data

در سال 1916 م . یک گروه از هنرمندان اروپایی در شهر زوریخ با یکدیگر ملاقات کردند . نقاشان ، پیکره سازان و نویسندگانی که خود را دادائیست معرفی کردند .
دادا یک کلمه محمل بود و فقط به عنوان هنری اعتراض آمیز علیه زیبایی و زیبایی شناسی و انکار ، دست به خلاقیت زدند . آنها به وسیله وحشی گری و وحشت زدگی ناشی از جنگی مکانیزه این احساس را داشتند که تمامی ارزش های تمدن غربی بی اعتبار شده بود دادا یک شورشی بود که نظم و قانون را دست می انداخت و براساس هرج و مرج ، تاریکی ، اتفاقات ، خود بیگانگی ، طعنه و در حال دلقک بازی کردن به طور عمومی بیان می شد . شروع این جریان هنری علاوه بر زوریخ در پاریس و نیویورک نیز به وجود آمد.
سردمدران این جریان هنری آرپ ، دوشامپ ، ارنست ، پیکابیا ، من ری و شویترز بودند
این جریان هنری توسط نویسنده تریستان تزارا اعلام گردید و نقاشان به زودی جهان بینی هیچ گرایی را در هنرهای تجسمی اجرا کردند . تجربه این هنرمندان با استفاده از کلاژهایی از پاره های کاملا نامربوط دیداری انتخاب می شد و به دلخواه از کنار یکدیگر قرار دادن آنها فرصتی آزمایشگرایانه تا حدی بر خلاف عقل سلیم در برگزاری جشن های پیش پا افتاده انجام می گرفت که در آن با ایفای نقشی با بیان کلمات التماس آمیز ، بذله گویی های بی ارزش یا حتی ترکیبات دیوانه وار که وجود تناقض های تلفیق ناپذیری داشت ، بیان می کردند .
شاید پیشروترین هنرمند دادائیست مارسل دوشامپ بوده است . وی یک آبریزگاه ، یک بیل زغال و یک جای بطری در نمایشگاه هنری به نمایش گذاشت و به چنین تولیدی آثار پیش ساخته اتلاق کرد و از نظر او اعتراضی بود تا اعلام کند هنر بد چنین است .
در دراز مدت این روش های اجرایی نمی توانست برای هنرمند به عنوانی یک بیان راضی کننده باشد دادا در واقع یک گذرگاه مقصد پایانی محسوب می شد .
بعضی از هنرمندان دادائیست به مکتب سورئالیسم پیوستند و تا زمانی که بیانیه آنها در سال 1924 م . تغییر یافت همچنان وجود داشتند .
نقاشی متافیزیک 1917 م .
Pittura Metafisica
یک سبک نقاشی ایتالیایی است و بر طبق فرهنگ و بستر متافیزیک این گونه تعریف شده است  شاخه ای از فلسفه است که به اصول و مبانی اولیه رسیدگی و جستجوگری هایی را برای شناخت طبیعت و توضیح حقیقت مشخص می نماید  .
در سال 1917 م . دکریکو به همراهی کارا روشی را برای دست یابی به این سبک هنری به دست آورد . دکریکو به عقل سلیم و فکر منطقی در هنر اعتقادی نداشت و معتقد بود که یک شاهکار هنری حقیقتا عمیق که به وسیله یک هنرمند پدید می آید ، از دورترین اعمال وجودش حاصل می شود . این شیوه هنری در واقع یک عکس العمل مستقیم ایتالیایی نسبت به مکتب فوتوریسم بود .
دکریکو و کارا اعلام کردند که بایستی برگزاری نمایشگاه های تکنولوژی و خشونت آمیز به اتمام برسد . در عوض با یک هنر شاعرانه که افکار مخاطبین را به بیرون از دنیای کنونی پر اغتشاش ، به یک عالم خیال دوران باستانی و یک تجدید بی گناهی سرور آمیز از مناظر ایتالیایی دوران کلاسیک و آثار آن مواجه گرداند . هنوز تصورات آنها برای نمایان ساختن تمام بی گناهی ، اغلب مه گرفته بود . آدمک های ناشناس ، اشکال و اندام های بدون جنسیت در مکان های شهری ساکت و بی حرکت ایستاده ، خانه های متروک درهای قفل شده و پنجره های بسته شده ، درختان ، چمن زارها همه بدون گل دیده
می شدند و یک خورشید نامرئی سرد اشکال ترسناک را روشن می کرد و اهدافی تغییر ناپذیر ، با نقش دادن به آرزوها به وجود می آورد که بیانگر رمان حقیقی و معمایی جانشین موضوعات روزمرگی بود . مناظر و مرایایی اغراق آمیز با مکان های پوچ و فضاهای شهری که در قلمروهای خیالی دگرگون شده پر از دلواپسی که با بی انتهایی ، بی حسی و تنهایی آشکار می شد . نقاشی متافیزیکی با نشانه های روان شناختی ، بیگانگی و دنیای ظالمانه مصنوعی را بیان می کرد .
به طور ناگهانی دکریکو در سال 1920 م . متقاعد شد که شیوه کارش نامناسب است و تصمیم گرفت شیوه هنری اش را تغییر دهد . بدین ترتیب گروه، سه سال دوام آورد و بعد از آن از هم فرو پاشید .
سوررئالیسم 1924 م .
Surrealism
دوره هنری مکتب سورئالیسم در اصل یک جریان فرانسوی است که با پیشوند  فرا که بیانگر فراتر یا والاتر از واقعیت تعیین شده است .
این جریان هنری با تأکید بر عناصر بصری و با استفاده از ضمیر نیمه هوشیار و یا تصورات
رویایی و با یک روش مبتنی بر اصول واقع گرایی آثار خود را به نمایش می گذارد . این مکتب در سال 1924 م . با یک گروه ترکیبی از نویسندگان و هنرمندان با بیانیه ای که توسط آندره برتون رهبر گروه بیان گردید، خود را معرفی نمودند .
هنرمندان آن شامل آرپ ، دکریکو ، آرنست ، ماگریست ، ماسون ، مای ری و میرو می شدند و در سال 1927 م . تانگی و در 1929 م . نیز دالی به آنان پیوستند و گروه هنری سورئالیسم کامل گردید . آنها به طور کلی هیچ سبک متحدی را به وجود نیاورند ، بلکه با توجه به مقاصد و ایده های خود ابداعات شخصی ، دست ورزی و غایت هنری کارشان بسیار متغیر بیان می شد .
اتحاد آنها در الهام از روش های روانکاوی زیگموند فروید مشترک بود که اندیشه ، احساس و بیشتر رفتار در ضمیر ناخود آگاه را کشف کرده بودند و همگی اینها اساس نیروهای شخصیتی انسان را شکل می داد .
این کشف یک منبع عظیم را فراهم نمود که موضوع اصلی کار سورئالیست ها را تأمین می کرد و سعی آنها در این بود که در قلمرویی غرق شوند که زندگی روزانه نادیده گرفته شده بود و تصورات خود را تجلی می دادند تا اینکه یک حقیقت جدید آشکار گردد . نقاشی های آنان شامل چیزهایی معمولی بود که ترکیب آنها با اهداف الهامی بی سابقه اغلب در کنار یکدیگر و با ایجاد مفاهیم عجیب، غیر منطقی به نظر می رسید .
تصوراتی که توضیح منطقی را به صورتی ترسناک و غیر واقعی ، رسوا کننده و حتی گاهی طعنه آمیز و اغلب با ظاهری باطل، بیان می کند .
هنوز در این آثار احساس و قوه عقلانی نیز وجود داشت . طبیعت توسط تصورات این هنرمندان با به کارگیری روش ها و فنون جدید فروتاژ ( مدادساب ) و کلاژ عکس بر گردان ها ( کهنه کردن ورقه های نقاشی شده ) پدید می آمد .
فعالیت این هنرمندان در هیچ جای دیگری مانند فرانسه تا این حد حیاتی و اساسی نبود ، به همین علت پاریس توانست بار دیگر به عنوان یک مرکز پیشرفت بین المللی در هنر شناخته گردد .
هنر ضد دیکتاوری و شکنجه و هنر غیر رسمی 1932 م .
Art Against The Dictators Per Secution and Unofficial Art
زیر پوشش نازیسم ، آلمان با نیرویی پیشرو و بین الملل در یک درنگ غیر منتظره جریان هنری خاص را مطرح کرد . سوء ظن به وجود آمده یک جریان هنری گردید که باعث اعلام خطر و به صورت یک انتقاد بر علیه رژیم و با مقابله با شیوه های تبلیغاتی مطرح شد سال 1933 م . شروع یک سری آزار قانونی نسبت به هنرمندان مستقل بود که مانع ایجاد
نمایشگاه ها و حتی تولید آثار هنری توسط آنان می شد .
در سال 1935 م . مجموعه کارهای برنامه ریزی شده ای در نمایشگاه ها پدید آمد و در سال 1937 م . در نمایشگاه  هنر فاسد  با کنار هم چیدن آثار هنری نوین با محصولات بی ارزش از کارهای  دیوانه وار  و  بدوی گرایی  مردم به وجود آمد .
هنرمندان شاخص این جریان بومیستر ، دیکس ، هکل ، هوفر ، نولده ، پش اشتاین ، رولفس ، شلمر و اشمیت- روتلوف و دیگرانی از قبیل : آلبرز ، بکمان ، فاینینگر ، گروس هارتونگ ، کاندینسکی ، کله ، کوکوشکا و شویترز بودند .
در ایتالیا همچنان کمی آزادی وجود داشت . گروه گوتوسو  و کورنت شجاعانه با عقاید فاشیست ها مخالفت می کردند و هنرمندان مصالحه گر توانستند به کار غیر کلیشه ای پس از سقوط رژیم باز گردند .
در اسپانیا سال 1937 م . با توجه به وضعیت سیاسی اش تابلوی گئورنیکا توسط پیکاسو اجرا گردید و با نمایش ویرانی شهر توسط بمب افکن های فرانکو آن را بیان کرد . در حدود سال 1960 م . هنرمندان آزادانه تر کار کردند .
هنر غیر رسمی در شوروی زیر نظر استالین شدیداً به اختصار عمل می شد و خیلی از هنرمندان را از کار کردن منع کردند و یا به تبعید فرستادند و با انتقادات خورشچف از بد رفتاری های استالین در سال 1956 م . به سختی هنر پیشرو پدیدار شد که از فعالیت ها و پیشرفت های هنر غربی پیروی می کرد .
اصلی ترین شکل هنری در انتهای دهه 1970 م . در دوران گورباچف ( 91- 1989 ) با هنری مستانه و طعنه آمیز با دوباره سازی از واقع گرایی اجتماعی با آثار کومار و میلامید به عنوان برجسته ترین نمایندگان آن ظهور یافت .
هیجان گرایی انتزاعی ( ایالات متحده ) 1945 م .
Abstract  Expressionism The United States .
هیجان گرایی انتزاعی همانند یک مکتب هنری توانست با قوانین خاص و نقاشی های خود در تقدم محتوا یا موضوع اصلی توصیف گردد و برای اولین بار در تاریخ هنر نوین ، آمریکا نقطه آغاز و شروع یک پیشرفت عمده گردد . این زمینه کار از سال 1936 م . پدید آمد و هنرمندان آمریکایی با تشکیل یک گروه انتزاعی معروف به" AAA " کار خود را آغاز کردند .
در پایان جنگ دوم جهانی در سال 1945 هیجان گرایی انتزاعی از آمریکا پدیدار گردید و روش نوینی را در ایجاد نقاشی باعث شد از این پس نیویورک و پاریس جای خود را به عنوان مرکز هنر جهانی عوض کردند .
هیجان گرایی انتزاعی یک شیوه تعریف شده ای نبود ، بلکه به طور عملی هرگونه اتفاق و امکانی را در بیان هنری ایجاد می کرد و دیگر نمی توانست به عنوان یک واقع گرایی محض بیان شود .
همچنین یک راه دستیابی به شیوه ای جدید بود که بتواند نشانه های حس نیمه هوشیار را از شیوه های قبلی از قبیل عالم ماورای واقعیت را با تکیه بر تصورات رؤیایی ، اورفیسم با رنگ های شاد یا مکتب دادا که تأکیدش بر استفاده از تصادف بود را به دست آورد .
با این تأثیر پذیری هنرمندان به توانایی های دیگر خود پی بردند و بوم نقاشی یک میدان عرصه جدال بدون مانع گردید که با روش ها و وسایل نقاشی ، ضربات قلم مو ، ریزش ،‌ انداختن ، پرتاب کردن و چکاندن به کار می رفت .
هنرمندان به احساس های خود آزادی بی قید و شرطی را هنگام نقاشی کردن می دادند که نتیجه آن به کارگیری فرصت ها ، بدیهه گویی و یک زمینه بیان ذهنی با شکل ، رنگ و به طور افراطی نقاشی در سطح را در آمریکا پدید آورد .
مسیر بزرگ هیجان گرایی انتزاعی با سه راه دیگر فرعی همزمان می شد، جریان اول، انتزاع گرایی تغزلی ( غنایی ) که به وسیله پولاک بیان می شد و آن با یک روش اجرایی بی سابقه نیروی غیر معمول در نقاشی تولید می شد که با یک ریزش مستقیم از قوطی رنگ و یا با پاشیدن رنگ به روش نقاشی چکه ای بدان دست یافته بود .
جریان دوم ، که به طور سنتی با به کارگیری عملی رنگ و با ادراک غریزی و احساسی عمیق به نمایندگی گورکی ، کلاین ، دکونینگ و مادرول صورت می گرفت .
سومین جریان ، نقاشی میدان رنگ که به وسیله نیومن و روتکو بیان شده بود .
هیجان گرایی انتزاعی ( اروپا ) 1945 م .
Abstract  Expressionism  Europe
در سال 1945 م . یک بار دیگر پاریس کانون تحول هنری دیگری گردید . هر چند که سرچشمه این هنر در آمریکا پایه گذاری شده بود ولی توانست با حرارت زیادی توسط هنرمندان اروپایی نیز پذیرفته گردد .
پیشتازان این هیجان گرایی انتزاعی یک گروه بزرگ هنری بود که در انجمن هنری پاریس شرکت داشتند و مشترکاً در سال 1945 م . شروع به کار کرده و آثار خود را به نمایش گذاشتند ، در صورتی که باید یاد آور شد هنر انتزاعی پایه هایش را در اروپا
گذاشته بود . گستره این جریان جدید از هیجان گرایی انتزاعی بسیار وسیع و با دستورالعمل های متعدد بیان شد .
برخی از این جریانات و گونه های مختلف ، هیجان گرایی غنایی ، انتزاع گرایی رنگی ، نقاشی ناب ، نقاشی عینی ، هنر غیر رسمی ، تاشیسم ، نقاشی کنشی ، نقاشی چکه ای ، نقاشی میدانرنگ و نقاشی جسمی را شامل می شد .
هدف اصلی هنر هیجان گرایی انتزاعی تنها ایجاد اعتماد به احساسات و تحریک کننده های درونی ناگهانی بود . با این وجود اصل شیوه های قبل در ابتدای شیوه هنری کنونی وجود داشت و رفته رفته سبک هیجان گرایی انتزاعی به یک استقلال و آزادی فردی دست یافت .
همچنین با استفاده از فنون و مواد خاصی مرزهای هنری نیز به وضع سابق خود برگردانده شد و هنرمندان از همه چیز استفاده می کردند و هر چیزی می توانست به ایده ها و تصورات آنها کمک کند تا به مخاطب مفاهیم را انتقال دهند .
از هنرمندان متعدد تشکل هنری پاریس می توان از ، راجر بیس ، ژان فورته ، آلفرد مانسه، جرج ماتیو ، سرژپولیاکوف ،‌ پیرسولاژ ، نیکلاس داستایل و ماریا النا ویراداسلیوا نام برد . در ایتالیا هم می توان از آلبرتوبوری ، لوچیوفونتانا ، امیلیود دووا و در اسپانیا آنتونیوسورا و آنتونی تاپیس را نام برد . در آلمان نیز هنرمندان اصلی ، هارتونگ ، ولز ، بومیستر و اعضاء گروه ذن ( پایه گذاری شده در سال 1949 م . ) ، گوتس ، شوماخر و شمار زیادی از گروه 4 (پایه گذاری در سال 1952 م . ) را می توان نام برد .
هنر خام 1945 م .
Art  Btut
همواره تعدادی آثار هنری به وسیله افراد تعلیم نیافته ، اشخاصی که هرگز به مدرسه هنری راه نیافته اند ، تولید شده است . کودکان نیز در سنینی خاص شروع به نقاشی می کنند ، هنرمندان نائیو یا نقاشان یکشنبه ( مشهورترین آنها روسو ) صحنه هایی ساده گرایانه از زندگی روستایی یا تصاویر چهره های خانوادگی آنان را به تصویر می کشیدند . همچنان واسطه های اعتقاد به ارواح و فالگیران و رمالان را با ترکیب های عجیب و غریب و با تصورات شان یا افراد بسیار تندرو که از نظر روانی بیمار و اغلب مبتلا به بیماری دو شخصیتی ( اسکیزوفرنی ) هستند را به تصویر در آورده اند .
افرادی هستند که با این شیوه ها به گونه ای سخت قرینه ای ( مانند ترکیبات عظیمی از لساژ ) یا با کارهای اندامی تزئینی ولفی کار کرده اند .
با انتشار ‹‹   هنر بیگانه ›› در سال 1922 م . حس همدردی به وسیله مجموعه دار هنری دکتر روانشناس هاینریش پرنیزهورن در هایلدلبرگ و پیش از آن نیز توسط نقاش فرانسوی دوبوفه به وجود آمد و آنان شروع به جمع آوری و ترجمه این آثار به عنوان هنر خشن  در سال 1945 م . کردند و آن را به عنوان انکار هنر درست قرار دادند . هنر خشن تقریبا همانند هنر خام  یا  هنر ناتمام  ترجمه گردید .
دو بوفه این هنر خشن را این چنین به واسطه هنر بی فرهنگی و تحت تأثیر هنر بدوی قرار داده و آن را نام گذاری کرد . این هنر تحت تأثیر آزادی و موادی که می توان با آن این چنین آثاری را خلق نمود بدون مقدمه و پیش بینی خلق شد . دوبوفه کارهایش را بر روی بوم یا چسب ، شن ، رزین و مواد دیگر انجام می داد و با روش نقاشی کردن به یک بیان ناهنجار خشن و ظاهرا بی قاعده و با تصوراتی آشفته منتهی می گردید .
به نظر می رسد این فن آوری نقاشی بی سابقه که به ناظر بسیار نزدیک شده است و دوبوفه نه به عنوان یک اثر ناهنجار ، بلکه به عنوان این پرسش که هنجار چیست ؟ هنر دیوانگی ای بیش نیست و مردم به دو گونه معترض هستند .
بیان هیجان گرایی در تصاویر دوبوفه تأثیر به سزایی بر روی هنرهای دیگر از قبیل گروه کبرا و تاشیسم گذارد .
دوبوفه آثارش را به طور کلی از هنر جدا کرد و به آن ارزش روشنگری داد و همانند یک کودک یا یک مبتدی کار کرد بدون آنکه در نظر داشته باشد که فرهنگ یا هنر چه
می گوید .
هنر وی ‹‹  بیگانه ››  از هنر بود و بدین جهت آن را ‹‹ خام ›› یا ‹‹  ناشی ››  نام گذاشت در سال 1945 م . او هوادارنش را مجبور کرد که به تنهایی درباره هنرش نظر دهنده ، لکه های بی قاعده ، اشتباهات خام دستی ، شکل ها که آشکارا نادرست هستند و با حقیقت مخالف است و رنگ هایی که با یکدیگر جور در نمی آیند ، همه چیز برای او غیر قابل تحمل و حتی برانگیزنده بود و در بعضی مواقع نتیجه نامطلوبی نیز داشت . با این حال پذیرفت که به عنوان یک بدوی می توان دست نقاش را در تصویر باز شناخت . برای اینکه شی مجاز نیست که اشیا دیگر را تحت نفوذ خود در آورد و یک شکل بیش از حد دقیق را در تصویر بیان کند .
تاشیسم 1945 م .
Tachisme
تاشیسم یکی از شیوه های ساده هیجان گرایی انتزاعی است . نام فرانسوی آن از یک توصیف فن آوری نقاشی "La Tache"  به معنی لکه ای دارای رنگ محو مشتق شده و به کار می رود . سطوح و خطوط روی بوم بدون استفاده از ترکیب از پیش تعیین شده و یا طرح مقدماتی نقاشی می شود .
این جریان نقاشی ناگهانی ،‌ توانایی هایی را به وجود آورد که هنرمندان بتوانند حساسیت درونی خود را مستقیما با احساس بیان کنند . بوم نقاش در این حالت تقریبا یک عرصه برای بیان احساسات ناخودآگاه ، جرأت ها و ایده ها و اصالت عمل این جریان یک معیار معتبر برای قضاوت حسی گردید . هنرمندان در این باره تصمیم گرفتند هر چیز معتبر باقیمانده از ویژگی های زیبایی شناسی قدما را به کار گیرند . به طور حتم ، فقدان محتوای آشکار در این نقاشی ها مانعی به وجود آورد تا ناظرین عادات ادراکی را به مبارزه بطلبند و خود را رها سازند تا بتوانند به گونه ای خیالی به دنیای هنرمند داخل شوند .
اولین هنرمندان این روش ولز است که نقاشی های بی سابقه ای را در نمایشگاه وین سال 1945 م . در سن سی و دو سالگی عرضه کرد .
ماتیو هنرمندی تاشیسم است که آن را به قرار زیر توصیف کرده است ، ‹‹ چهل شاهکار ، همه ویرانگر ، بر هم زننده و امیدوار به آینده . یک اتفاق ، از هنگامی که مطمئناً از مهمترین کارهای ون گوگ ارائه شده است . ولز همه چیز را ویران کرد و پس از وی همه چیز دوباره آغاز شد . در ابتدا ولز شیوه ای را در یک راه ناگزیر و شکست ناپذیر و درخشان استفاده کرد و به اوج رسید ›› .
تاشیسم به عنوان یک وسیله بیان توسط بسیاری از هنرمندان به کار رفت . هنرمندان بسیاری از فرانسه مانند فوتیه و ماتیو و حتی در آلمان مانند بومیستر ، گوتز ، نای و شوماخر کار کردند .
کبرا و زمینه های هنری پس از جنگ 1948 م .
Cobra and Other Post- War  Tendencies
پس از جنگ جهانی دوم یک ملت پایبند به شکل های سامان یافته ، ایدئولوژی ، مسئولیت گروه بندی هنر را به عهده گرفت . دورنمای هنر تجویز شده پس از هر شوقی کلاسیک نوین را رد کرد .
نقش اصلی این مرکزیت ، آزادی فردی ( هیجان گرایی فردی ) ، هنر بی نظمی ( هنرخام) و انگاره های آزادانه را به عهده داشت .
گرچه مکتب هنری انتزاعی اشاراتی به تسلط شکل و فرم داشت ، اندام وارگی انتزاعی تحت تأثیر یک سبک نقاشی رها شده قرار نگرفت .
در سال 1948 م . یک گروه نقاش در پاریس تحت نام کبرا شکل گرفته و پدید آمد . نام این گروه از سه پایتخت هنرمندان اصلی آن شامل ( کپنهاک ، بروکسل و آمستردام ) بر گرفته شد ، اَپل هلندی ، کورنیل بلژیکی و بعدها یورن به واسطه السینسکی و کنستانت به گروه پیوستند .
هنر آنها مبنی بر یک راه دستیابی پر معنایی بود که تصورات اندامی را بسیار مختصر بیان می کرد. با این وجود آنها به گونه ناگهانی و حتی وحشیانه رنگ مورد استفاده خود را مانند نقاشی کنشی به کار می بردند . شمایل سازی خیالی آنها با روش عامیانه و عارفانه به کار گرفته می شد و دنیای خیالی خود را به قصد بازگشت به فلسفه و شاید دسترسی به سرچشمه های ناب تری به کار می گرفتند .
گروه خیلی زود در سال 1951 م . منحل شد با این وجود اعضا آن تولید آثار هنری خود را ادامه دادند . در حالی که اغلب آنها با کشش و میل بسیار به سوی انتزاع گرایی ناب گرایش داشتند .
دیگر نقاشان به وسیله گرایش به توحش ، هنر را تحت تأثیر قرار داده و با مخلوط کردن مواد و سبک هیجان گرایی انتزاعی مورد پذیرش قرار نگرفتند .
تاپیس توانست نقاشی را با گِل ترکیب کند . فورتیه نقاش- پیکره ساز انعکاس دهنده وحشت های جنگ بود و بوری به گونه ای خاص انتزاع گرایی را روی سطوح ناچیز نقاشی کرد .
نقاشی میدانرنگ 1950 م .
Colour  Field  Painting
نقاشی میدان رنگ یک سبک هنری واضح از هیجان گرایی انتزاعی است که به وسیله هنرمندان آمریکایی برای اولین بار تفسیر گردیده است . هر چند که در سال های گذشته گستره های وسیع تک رنگ در سال 1915 م . به وسیله مالویچ به کار گرفته شده بود ، سی و پنج سال بعد در سال 1950 م . اجرای مجدداً توسط نیومن و روتکو بر مبنای یک پایه وسیع تر مورد قبول قرار گرفت .
این سبک هیچ رمز مشترک و مستقیمی با دنیای بیرونی نداشت . همچنین موضوعی که تماس بین هنرمند با ناظر و اجرا را در بر گیرد ، نداشته و بی احساس به نظر می رسد . این عاملی شد که تمایل آنها به صورت دستیابی غیر موضوعی نسبت به ناظرین و مخاطبین ایجاد گردد و از سوی دیگر یک آرامش فکری مساعد برای آنان ایجاد کند .
به نظر می رسد آثار نیومن با ادامه سطح رنگی به خارج از محدوده بوم و اطراف آن نفوذ یافته است . در آثار میدان رنگ تک رنگ که به وسیله سطوح به اندازه ها و پهناهای مختلف کار شده است و فرق آشکار آنها در بریدن سطوح عمودی و یا افقی با شکل هندسی است ، سطوح با ضربات قلم ، بدون حد و مرز و محو ارائه شده است .
کار نیومن یک تأثیر بزرگ بر دیگر هنرمندان از قبیل کلی ، نولند و فرانک استلاً گذاشت و خیلی سریع هنرمندان با سازگاری به یک راه مناسب انضباطی و متفکرانه دست یافتند و میدان رنگ پایه اصول مبانی در بوم نقاشی را مطرح کرد .
پس از جنگ ، سبک میدان رنگ در عرصه وسیع انتزاع گرایی ، همچنان این امکان را برای عناصر زیبایی شناسی پدید آورد که با یک تفاوت اساسی و با طرح های کاملا دقیق و محکم و رنگ های مدوله شده به شیوه هنری لبه های سخت مبدل گردد .
واقع گرایی خیالی ( توهمی ) 1950 م .
Fantastic  Realism
اسطوره ، دنیای رویایی هنرمندان تجسمی و ادبی را به خود جذب کرده است . در حدود سال 1950 م . مطابق سلیقه عموم ادبیات خیالی و عجیب که شاید عاملی برای گریز از
سیاست دو قطبی شدن و جنگ سرد باشد ، خیلی از هنرمندان را به موضوعات عجیب و غریب و شگفت انگیز سوق داده است . انتخاب این سبک اغلب دقیق ،‌ تقریبا به صورت عکس و ترجیحا راهی به نیمه انتزاع گرایی بوده است .
بلمر ( شروع فعالیت هنری در سال 1936 م . با یک عروسک از هم گسیخته ) واندرلیچ با موضوعات جنسی گمراه کننده کار می کردند. اشیردو، سوسنتره و اسوان برگ نقاشی هایی از حیوان- انسان انجام می دادند ، این دو رگه های انسانی عجیب در هنر تا هنگامی به کار می رفت که مورد استقبال بسیاری از هنرمندان زن قرار گرفته بود . فینی اساسا به جنسیت بالغ توجه داشت و تانینگ با گرایش اندامی کمتر کار می کرد ، اما کار کردن در جلوه های شهوت انگیز را تا نیمه سال 1950 م . ادامه داد ، زورن با کششی عصبی و غیر قابل تحمل در طراحی هایش خود را نمایان می ساخت . اولز و ساترلند با دیدگاهی متفاوت بودند ، آنها به خلق خواب های خود و مناظر تقریبا نیمه انتزاعی علاقه مند بودند . آثار تواین به ویژه در تکه چسبان هایش گرایش به سورئالیسم داشت و وروبلوسکی متخصص ایجاد بناهای یادگار ‹‹ مناظر جنگی ›› بود . واقع گرایی توهمی به عنوان یک مدرسه هنری و به طور مشخص در مدرسه وین فعال بود تا گروه دیگری در سال 1950 م . بدان پیوست . هاسنر و بروئر با سیاه قلم کارهای مذهبی شهوت انگیز ، فوکس و هاندر والسر را با صورت و کلیمت را با مناظر می بینیم .
هنر اندامی و کنشی وینی 1960 م .
Body Art and Viennese Actionism
این جریان هم عقیده با هنر پیشامدی و هنر اجرایی است . هنر اندامی با استفاده از کار اندامی و پیکره اندامی و با روی کار آمدن مجدد و با قدرت آن در سال 1960 و 1970 م . به جهت یک نظر خواهی اجتماعی به عنوان کار هنری مطرح گردید . یوهانس بادر این نوع مفهوم را در هنر حدود سال 1918- 20 م . به انجام رسانده بود . لاریونوف و گنچاروا با نقاشی صورت خود و در سال 1919 م . دو شامپ که روی موهایش یک ستاره گذاشته بود این هنر را نوید داده بودند .
در انتهای 1960 م . پیکره های ساخته شده از ویژگی اشخاص در هنر پدید آمد ، همچنین شاید به خاطر احساس ناراحتی با اندام در مواقع تحول جنسی به عنوان یک شورش علیه پشت پرده جنگ سرد نیز ترکیب گردید .
پیروزی پرچم ( با پرتاب آپولو ) و مینیمالیسم در هنر ، هنر اندامی تمایل به افراط ، آزار طلبانه آئینی ، رفتار غیر کنترل و به ندرت شاعرانه ، عارفانه یا روشنفکرانه ( به ویژه در کارهای کنشی بویز ) به وجود آمد .
اساسا این جریان ضد موزه و ضد تجارت است ( مشکل فروش آن است ) و ایجاد کننده مزاحمت برای آگاهی از لحاظ اجتماعی است . به زودی شکل هایی از ایوزکلاین (بدن پیمایی ها که بالا ضربات قلم در پیکره های زنان برهنه در سال 1960-61م. بوجود آمد.) پیرومانزونی ( امضاء کننده های اندامی در سال 1959- 60 م . ) و قوطی های مدفوع وی در 1961 م . و همچنین اشیاء جالب بر روی بدن با تغییر شکل های جدید و جالب تر از ویژگی اندامی توسط برسلی که در آشغال حمام کرد ( و برای امروز هیچ چیز 1972 م . ) جنیاپان که خود را با تیغ برید ( آزیون روانی ‹‹ رسایی ›› از 1974 م . ) ، اکونچی که با دردناکی خود را ارضاء کرد ( 1974 م . ) بوردن به خودش تیر اندازی کرد و این باور را داشت که همة مردم مقصر هستند. دیگری ابرامویچ برهنه با یک تپانچه در دهانش به عنوان یک قربانی برای قربانگاه هنر قرار گرفت ، بسیاری از این اعمال یا عکاسی یا فیلمبرداری می شد تا به وسیله روش های سنتی هنر قابل نگهداری باشد . در 1990 م . یک بار دیگر این روش مورد توجه هنرمندان به ویژه جوانان انگلیسی قرار گرفت .
در حدود 1960 م . کارهای اندامی یا کنش های وینی در خور یک شخصیت سازی به جای شکل های دیگر آئینی توسط هنر اندامی کار می شد . این حمایت به ویژه در تئاتر راز چند نفره اجرا شد که توسط براس ، واینر ، موهل و به رهبری نیش پدید آمد که اعمال انجام یافته با آئین اسرار آمیز مذهبی ترکیب شد و در آن مسیح با قصابی حیوانات در یک جا آورده شد . همچنین موهل در کارهای انفرادی خود با اعمال تحقیر آمیز و شوارتز کوگلر تشریفات مذهبی زیادی را به طور خصوصی عکاسی کرد . انجام کارهای
سه روزه مهمانی با تصویر شرح داده شد . انعکاس ها ترکیبی از موسیقی و رایحه ها بود و هنرمند بیان کرد که ‹‹ من می خواهم دوام را در یک مهمانی تمدید کنم ›› این پیشرفت ها و جریان ها برای تلویزیون نیز ضبط شد .
اندام گرایی جدید 1970 م .
این جریان در آلمان حدود سال 1970 م . پدیدی آمد ( جایی که همچنان سبک هیجان گرایی جدید وجود داشت ) و به سرعت در سراسر اروپا گسترش یافت و به آمریکا رسید در ابتدا افراد مستعدی در مقابله با انتزاع گرایی بر روی نقاشی اندام وار کار می کردند . اگرچه موضوعات متفاوتی برای مخاطب وجود داشت اما آلمان گرفتار عقاید فاشیست ها قتل عام یهودیان و عوامل دیگر جنگ بود و همچنین شکل های اندام واری که گاه در جهت بیان آزارهای جنسی تمرکز داشت . اگرچه اغلب موضوع این آثار در تلاش با بیان سبک های روان و برخورد با بازی های دوره جدید بود .
در هیچ دوره ای از تاریخ هنر ، فلسفه التقاطی در مقابل هنرمندان امنیت نداشت ، از این دوران به بعد آنها همه چیز را با پیام خود انتقال می دادند . نمایندگان آنها در دهه 1970 م. با نقاشی اندام گرای جدید در آلمان که عبارت بودند از : بازلتس ، ایمندورف ، کیفر لوپرتز ، پنک و پولکه و در اتریش لاسنیک بودند .
بعدها تحت تأثیر گروه پل واقع گردیده و مغایر با پیام های قابل درک و با احساسات ، رنگ زیادی به کار می بردند و در برلین و کلن تحت نام نئووایلد ( توحش جدید ) ظهور یافتند .
هنرمندان اولیه این مکتب در انگلیس شامل :‌   آئورباخ ، بیکن ، فروید و کیتاج و در ایالات متحده با آثار گوستون و پرلشتاین با قدرت فعالیت می کردند ، تغییر آن در ایتالیا به عنوان آرت سیفرا شکل گرفت .
نقاشی انگاره جدید ( تصویرهای ذهنی جدید ) 1980 م .
New  lmage  Paintin
انگاره های جدید نقاشی شده یک پیشرفت به شیوه آمریکایی است که در حدود سال 1980 م . شکل گرفت . این شیوه هنری الهام گرفته از شیوه هنری اروپایی سیفرا و نئووایلد ( از قبیل آثار کیپن برگر و دکوپیل ) در آلمان است . این مکتب به عنوان یک جریان نوین سبک نقاشی آمریکایی نام گذاری گردید . این شیوه تأکید به برتری انگاره ها از به تصویر در آوردن آرزو و یا تأکید به هنر اجرایی را دارد و هنرمند علاقمند به حضور و بازگشت به نقاشی به عنوان یک پیام و تجسم بخشیدن به آن می باشد .
در این حالت یک دوره هنری مبتنی بر واقع گرایی و ایجاد تصور آغاز گردید بدون آنکه تحت فشار باشد و رسیدن به بیانی ساده و قابل فهم که از تصویر برداری از زندگی روزمره آمریکایی اجرا می شد . به هر حال تعدادی آثار هم بنا به فشارهای بحرانی شرایط اجتماعی پدید آمد که با تأکید بر مهندسی ژنتیک تشریح ، شکنجه و بی رحمی بیان شده اند . این روش نوین در تلاش برای نقاشی است که بتواند با مخاطب خود ارتباط برقرار کرده و بر جامعه تأثیر بگذارد . موضوعات اخلاقی مذهبی و سیاسی مورد توجه است و همه ویژگی های نقاشی را در بر می گیرد و با به کارگیری تعداد زیادی رنگ زمینه وسیعی را جهت نمایش زیبایی ارائه می دهد .
هنرمندان متفاوتی که مهمترین آنها عبارتند از :  فیشل ، گلوب ،‌ کیلی ،  لانگو ،  سال و اشنابل را شامل می شدند.
با مطالعه نظرات بنیانگذاران و هنرمندان زیر مجموعه سبک های هنری ارائه شده در این بخش، به مواردی واضح در تایید ارتباط این سبک ها با جنون روبه رو می شویم. برخی از این موارد عبارتند از:
- سبک"دادا" به روحیه اعتراضی و حرکت برخلاف عقل سلیم، تاکید می کند.
- نقاشی متافیزیک، دکریکو در نقاشی متافیزیک به عقل سلیم و فکر منطقی در هنر اعتقاد نداشت.
- سوررئالیسم، به استفاده از ضمیر نیمه هوشیار و ارائه تصورات رویایی تاکید می کند. هنرمندان در این سبک در الهام از روشهای روانکاوی زیگموند فروید، مشترک بودند. آنها اندیشه، احساس، و اینکه بیشتر رفتار در ضمیر ناخودآگاه است، را کشف کرده بودند.
- در هنر ضد دیکتاتوری و شکنجه و غیررسمی، به هنر فاسد، کارهای دیوانه وار و بدوی گرایی اشاره دارد.
- در هیجان گرایی انتزاعی(ایالات آمریکا)، به حس نیمه هوشیار، ادراک غریزی و احساس اشاره دارد.
- هیجان گرایی انتزاعی(اروپا)، هدف اصلی هنر را تنها ایجاد اعتماد به احساسات و تحریک کننده های درونی ناگهانی می داند.
- هنر خام، آثاری از افراد بسیار تندرو که از نظر روانی بیمار و اغلب مبتلا به بیماری دو شخصیتی هستند(اسکیزوفرنی) را به نمایش می گذارند، ژاندو بوفه از بنیانگذاران این سبک در روش نقاشی کردن به یک بیان ناهنجار، خشن و ظاهراً بی قاعده و با تصوراتی آشفته، روی می آورد. او در تعریف هنر می گوید: هنر دیوانگی بیش نیست.
- در تاشیسم، سعی دارد در جریان نقاشی ناگهانی، توانایی هایی را، بوجود آورد که هنرمندان بتوانند حساسیت درونی خود را مستقیماً با احساس بیان کنند.
- کبرا، روی آزادی فردی(هیجان گرایی فردی)، هنر بی نظمی(هنر خام) و انگاره های آزادانه تاکید می کند. هنرمندان در این سبک به گونه ناگهانی و حتی وحشیانه، رنگ مورد استفاده خود را مانند نقاشان کنشی به کار می بردند.
- در واقع گرایی خیالی(توهمی)، "زوزن" با کششی عصبی و غیر قابل تحمل در طراحی هایش خود را نمایان می ساخت، "واندر لیچ" به موضوعات جنسی گمراه کننده می پرداخت.
- در هنر اندامی و کنشی وینی، تمایل به افراط، آزار، رفتار غیر کنترل دارند. "بوردن" به خودش تیراندازی کرد،" پیرمانزونی" قوطی های مدفوع خود را ارائه می دهد.
- در نقاشی انگاره جدید، بر مهندسی ژنتیک، تشریح، شکنجه و بی رحمی تاکید می کند.
در سطور بالا از یک سو بر فاصله گرفتن از عقل، منطق، نظم و خودآگاهی و از دیگر سو بر احساسات و اعتماد به حس، هیجان گری فردی، ضمیر ناخودآگاه و نیمه آگاه تاکید می شود. انجام حرکات نامتعارف، افراطی و عجیب و غریب همراه و آزار و شکنجه و سکس و... در آثار، همه موید ارتباط این سبک ها با جنون است که در فصل های آتی به معرفی برخی از هنرمندان فعال سبک های مطرح شده به همراه آثار آنها جهت انطباق با آثار بیماران روانی، می پردازیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد