تحقیق مقاله مطلب

در مورد دانشنامه فارسی - نت سرا

تحقیق مقاله مطلب

در مورد دانشنامه فارسی - نت سرا

گوشه گیری ، کمرویی و انزواطلبی

گوشه گیری ، کمرویی و انزواطلبی :
نوجوانی دوره ای است که در آن دانش آموز بیش از هر زمان دیگر نیاز به راهنمایی و مشاوره دارد . نوجوان ضمن مشورت با اولیا و مربیان ، دست کم باید بداند که چگونه خود را بهتر بشناسد و از برخوردهای زیان بخش در محیط خانه و مدرسه پرهیز کند .
« چهار راه نوجوانی » روایتگر تجربه های اولیا و مربیانی است که به ندرت فرصت می یابند فنونی را که طی سال ها در خویش درونی ساخته اند ، بررسی کرده ، به روشنی دربارة آن سخن بگویند .
« چهار راه نوجوانی » باتوجه به تجربیات معلمان و مشکلاتی که اولیا با آن مواجه بوده اند ، نوشته شده است .
بدیهی است که خلاقیت و ابتکار فردی معلمان و اولیای خانه ، با توجه به تفاوت های فردی کودکان و نوجوانان ، نقش سازنده ای در امر مشاوره خواهد داشت .

گوشه گیری ، کم رویی و انزواطلبی چیست ؟
گوشه گیری ، کم رویی و انزوا طلبی عارضه ای است که باعث می شود کودک و نوجوان از برقرار کردن ارتباط با افراد و محیط خارج دوری کنند و این کودکان و نوجوانان نوعاً با تقلیل یافتن علایق ذهنی و عاطفی نسبت به اطرافیان خود از داشتن دوستان نزدیک و صمیمی محروم اند . نوجوانی که کم رو و گوشه گیر است ، معمولاً از حضور در فعالیت های جمعی سرباز می زند و فقط با تک دوست خود که نوعاً به او بسیار وابسته می شود اوقات خود را سپری می کند .
رفتار کم رویی و انزوا طلبی یکی از رفتار های نسبتاً شایع است که فرد را به شدت آزار می دهد و اگر درمان نشود نوجوان را به سمت و سوی مشکلات دیگری مثل عدم اعتماد به نفس ، افسردگی ، اضطراب و زودرنجی سوق خواهد داد . عدم احساس توانمندی و کمی عزت نفس و نیز ناتوانی در بروز احساسات ، بیان افکار و نظریات ، خود باعث جدایی فرد از فعالیت گروهی است .
علل :
علل گوشه گیری و کم رویی عبارت اند از :
1- محرومیت از محبت خانواده
2- نقص عضو یا بیماری های جسمی و فیزیولوژیک
3- اختلال در گویش و تکلم
4- شکست های متعدد و تحقیر شدن کودک در برابر جمع
5- عدم امنیت روانی در محیط خانه و مدرسه و فشارهای روانی مستمر
6- تنبیه ، توبیخ و سرزنش کودک و نوجوان توسط والدین و به ویژه از عواطف مادر
7- کنترل شدید تربیتی و سخت گیری های وسواس گونه و غیر منطقی
پیش گیری و درمان :
برای پیش گیری و درمان گوشه گیری و کم رویی می توان شیوه های زیر را به کار بست :
1- حمایت های عاطفی در جهت تقویت اعتماد به نفس در نوجوان .
2- واگذاری مسئولیت های مناسب با توجه به میزان توان جسمی و ذهنی نوجوان .
3- قرار ندادن نوجوان در موقعیت هایی که تجربه های شکست را به دنبال دارد .
4- تشویق و زمینه سازی حضور نوجوان در فعالیت های جمعی و گروهی .
5- ایجاد آمادگی لازم برای جرئت ورزی در ابراز عقاید و بیان نظرات خود و نیز پذیرش نظرات مخالف از طرف دیگران .
استرس چیست ؟
به طورکلی ، استرس حاصل نیاز ما به سازگاری فیزیکی ، ذهنی و احساسی در مقابل یک تغییر است . مقدار جزئی استرس می تواند مفید باشد ، چرا که به زندگی جذابیت و تحرک می بخشد و ما را  روی پای خودمان نگه می دارد . تغییرات جزئی و ملایم نه تنها مضر نیستند بلکه مفید و سازنده اند و در پرورش حس سازش پذیری ما نقش عمده ای ایفا می کنند . اما وقتی که تغییرات از حد مجاز فراتر روند و در طول دوره ای از زمان بر زندگی ما اثر منفی بگذارند ، در این جاست که ظرفیت سازش پذیری ما اشباع می شود و تحمل آن غیر ممکن می نماید .
توصیه هایی برای کاهش استرس :
1- یاد بگیرید که برنامه ریزی کنید .
آشفتگی ، بی نظمی و عدم سازمان دهی در کارها و برنامه ها می تواند تولید استرس کرده ، یا نقطه ای برای شروع آن باشد . در دست داشتن برنامه و طرح های زیاد که به صورت هم زمان پیش می روند اغلب منجر به سردرگمی ، فرآموشی و احساس ترس از شکست طرح های ناتمام می شود .
هر زمان که امکانش باشد طرح ها را یکی بعد از دیگری به انجام برسانید . به این صورت که طرحی را شورع کرده ، روی آن کار کنید تا تمام شود .
2- محدودیت ها و وضعیت های خود را بشناسید و آن ها را قبول کنید .
بسیاری از ما برای خود اهداف دست نیافتنی ، آرمان گرایانه و غیر منطقی تعیین می کنیم ، در نتیجه هر قدر هم که کارایی و عملکرد ما بالا باشد یک نوع حس شکست یا عدم کفایت و طلاحیت در خود احساس می کنیم . این نکته مهم را نباید فراموش کنیم که ما هرگز نمی توانیم کامل و بی نقص باشیم. پس برای خود اهدافی تعیین کنید که دست یافتنی و قابل دست یابی باشد .
3- یاد  بگیرید که در زندگی بازی ، تفریح و سرگرمی داشته باشید .
شما هر از چند گاهی نیاز دارید که از فشار زندگی فرار کنید و به تفریح و سرگرمی روی آورید . صرف نظر از سطح توانایی و مهارتتان در بازی ، سرگرمی ها و بازی هایی پیدا کنیدکه برایتان جذاب و لذت بخش باشد .
4- شخصی مثبت ، سازنده و مفید باشید .
از انتقاد و عیب جویی دیگران خودداری کنید . یاد بگیرید از چیزهایی که خوشتان می آید و دوستشان دارید و در وجود دیگران هست تعریف و تمجید کنید . سعی کنید به صفات و خصوصیات خوب و پسندیده افراد دور و برتان توجه نمایید . اطمینان حاصل کنید که برای خود ارزش قائل اید و صفات خوب و ویژگی های برتر خود را تحسین می کنید .
5- یاد بگیرید که گذشت داشته باشید و دیگران و عقاید آن ها را تحمل کنید .
تحمل نکردن دیگران و عقاید آن ها منجر به یأس ، ناکامی و عصبانیت می شود . تلاش برای فهمیدن این که واقعاً مردم چگونه فکر می کنند و چه احساسی دارند می تواند باعث شود که شما آن ها را بیش تر بپذیرید . خودتان را نیز باور داشته باشید و از خطای خود چشم پوشی کنید .
6- از رقابت ها و چشم پوشی های بیجا و غیرضروری پرهیز کنید .
موقعیت هایی در زندگی وجود دارد که جنبه رقابتی دارد و ما نمی توانیم از آن ها اجتناب کنیم . درگیر شدن افراطی یا مسئله سربودن و جلو بودن از دیگران در زمینه های زیادی از زندگی می تواند ایجاد تنش و اضطراب شدید کند و ما را به صورت فردی پرخاشگر درآورد .


7- به طور مرتب ورزش کنید .
قبل از آغاز هر برنامه ورزشی با پزشک خود هماهنگی لازم را به عمل بیاورید . اگر به جای ورزش و نرمش هایی که انجام آن ها برایتان سخت و طاقت فرسات ، ورزشی را انتخاب کنید که واقعاً از آن لذت می برید ، احتمالاً بیش تر به آن خواهید پرداخت و وقت بیش تری به آن اختصاص خواهید داد .
8- یاد یگیرید که روش شما برای استراحت و آرامش ، منظم و عاری از داروهای آرام بخش و مسکن باشد .
مدیتیشن ( مراقبه و تفکر ) ، یوگا یا هر نوع از فنون مروبط به آرامش را می توان از معلمان و مربیان مختلف و روان پزشکانی که به صورت رسمی تأئید شده اند و مجوز دارند ، فراگرفت .
9- مشکلات و مسائل خود را در درون خود نگه دارید .
یک دوست ، عضوی از هیأت علمی دانشگاه ، یک مشاور یا یک روان پزشک پیدا کنید که بتوانید آزادانه و به راحتی با او صحبت کنید . بیان احساسات و تنش های درونی خود به یک شخص درد آشنا و دلسوز می تواند به صورت فوق العاده ای مفید باشد .
10-  تفکر خود را عوض کنید .
این که از نظر احساسی و هیجانی چگونه حس می کنیم ، بستگی به دیدگاه و فلسفه ما دربارة زندگی دارد . دگرگونی و تغییر عقاید یک فرایند مشکل و پرزحمت است . دانش و آگاهی عملی در دنیای پیش رفته برای راهنمایی ما در حیاتمان کم تر وجود دارد . هیچ کس تمام جواب ها را در آستین ندارد ، اما بعضی جواب ها در دسترس اند .


تشویق دانش آموزان در کلاس :
بچه ها از نظر انگیزه هایشان نسبت به یادگیری دو دسته اند : یک دسته دارای انگیزة بیرونی و یک دسته دارای انگیزة درونی اند . بچه هایی که دارای انگیزة درونی اند ، نسبت به یادگیری از خود شور و اشتیاق نشان می دهند . آن ها معمولاً یک مبحث را به خاطر لذت بردن از یادگیری یا برای احساس ناشی از پیشرفت دنبال می کنند . دانش آموزان دارای انگیزة درونی ، تکالیف چالش برانگیز را بر تکالیف یکنواخت و ساده ترجیح می دهند و مایل اند که اطلاعات را به صورت عمیقی یاد بگیرند . این گروه از دانش آموزان برخلاف دانش آموزان دارای انگیزة بیرونی که به خاطر دریافت پاداش یا فرار از تنبیه و مجازات کار می کنند ،‌ فعالیت ها ، طرح ها و پروژه هایی را انتخاب می کنند که احتیاج به تلاش و کوشش بیش تری دارند . دانش آموزان دارای انگیزش بیرونی بیش تر به طرف تکالیف آسان کشیده می شوند تا حدودی انگیزش درونی یا بیرونی آنان شکل گرفته است ، ولی یک هدف والا و ارزشمند برای معلمان ، پرورش انگیزش درونی در بچه هاست .
بسیاری از معلمان معتقدند که پاداش های ملموس از قبیل برچسب ها ، آبنبات ، یا جایزه می تواند       « سکوی پرتابی » برای ایجاد انگیزه در دانش آموزان باشد . آنان مدعی اند که تقویت رفتارهای مناسب می تواند نتایج مثبتی داشته باشد ، زیرا بچه ها تمایل دارند رفتاری را که پاداش داده شده است ادامه داده ، یا تکرار کنند . آنان اظهار می کنند که برخی از والدین فرزندانشان را ترغیب نمی کنند که به بهترین نحو در مدرسه عمل کنند و در نتیجه چنین دانش آموزانی نسبت به یادگیری بی تفاوت اند . این معلمان بر این نکته اصرار دارند که پاداش های ملموس می تواند به چنین دانش آموزانی کمک کند که دلیلی برای به تکاپو وادار کردن خودشان داشته باشند . آنان اظهار می کنند که بچه ها به خاطر به دست آوردن این پاداش ها یاد می گیرند ، گوش می کنند ، تکالیفشان را کامل می کنند و به طور مناسب رفتار می نمایند .
برخلاف آن دسته از مربیان ، گروهی دیگر معتقدند که چنین پاداش هایی ارزش یادگیری را کاهش می دهند و رشد انظباط شخصی و انگیزش درونی را متوقف می سازند و برای مثال وقتی یک بچه تکلیفی را به خاطر به دست آوردن یک شکلات انجام می دهد ، شما به او ارزش تلاش وکوشش و یادگیری را نیاموخته اید . این مخالفان اصرار می کنند که پاداش های ملموس تغییرات کوتاه مدتی ایجاد کرده ، فقط وقتی به عنوان برانگیزاننده عمل می کنند که بچه ها خواهان آن ها باشند . آنان مدعی اند که استفاده از این پاداش ها باعث گسترش رقابت می گردد و گسترش نگرش : « این کار چه چیزی برای من خواهد داشت ؟»  را باعث می شود .
به عبارت دیگر کسانی که بیش تر از این پاداش ها استفاده می کنند ، بیش تر انتظارات و خواست های دانش آموزان را تحریک می کنند . آن ها مدعی اند که پاداش ها می تواند تأثیری منفی بر ابتکار و عملکرد دانش آموزان بر جای بگذارد ، زیرا این پاداش ها به عنوان رشوه برای انجام کارها قلمداد شده و بچه های سنین بالاتر ممکن است احساس کنند به آن ها توهین شده است یا فقط وقتی پاداشی در میان باشد ، خوب کار کنند . شواهد نیز نشان داده است که تغییر رفتاری که به خاطر کسب چنین پاداش هایی باشد در غیاب ناظران دوامی ندارد و انجام آن منوط به مشاهده شدن توسط فرد پاداش دهنده است.
یکی از معلمان در زمینه انگیزش بیرونی و درونی گزارش کرده است که « زمانی من از پاداش های ملموس ، به خاطر این که نتایجی فوری به دنبال داشت ، استفاده زیادی می کردم ولی اکنون به جای آن ها از بازخورد مثبت استفاده می کنم که خالصانه ، ‌بجا و مخصوص باشد . من معتقدم بچه ها به این خاطر در کلاس با من همکاری می کنند که به آن ها احترام می گذارم و به این دلیل تحت تأثیر آموزش های من قرار می گیرند که احساس می کنند چیزی را که من به آن ها می آموزم برای آینده شان مهم است . دادن پاداش های ملموس ، حس مباهات فرد را از کاری که به خوبی انجام داده است ، کاهش می دهد . من در مورد بچه هایی که به گرفتن پاداش برای انجام هر کاری عادت کرده اند ، نگرانم . به عنوان مثال اولین باری که یک بازی در کلاسم اجرا کردم ، دانش آموزان از من پرسیدند : « اگر برنده شویم چه چیزی به ما خواهید داد ؟» من پاسخ دادم : « خشنودی و رضایت از فهم این که شما یک کار بزرگ را انجام داده اید . »
چنان چه معلمی تصمیم بگیرد از یک برنامه پاداش ملموس استفاده کند ، لازم است که آن برنامه ساده باشد تا بهتر اداره گردد . درگیر ساختن خود دانش آموز یا دانش آموزان در انتخاب یک پاداش می تواند در تکرار موفق آن سهیم باشد . وسایل مدرسه یا غذاهایی که مقداری ارزش غذایی دارند بر آبنبات ، خوراکیهای بی  ارزش و جوایز ترجیح دارند . در شکل مطلوب ، بعد از پاداش های داده شده و نتایج مطلوب کسب شده ، معلم برنامه پاداش دهی را با بالا بردن انتظارات خود ، کاهش پاداش ها و مرحله بندی کردن آن ها به صورت یک مجموعه ، تغییر خواهد داد .
بسیاری از معلمان پاداش های ناملموس را بر پاداش های ملموس ترجیح می دهند . این معلمان فرصت هایی برای دانش آموزانشان فراهم می کنند تا ژتون ها یا علامت هایی را کسب کرده ، بتواند آن ها را با مزایای ویژه ای مبادله کنند . برخی از نمونه های این پاداش ها عبارتنداز : زمان فعالیت آزاد ، زمان خواندن ، وقت برای کار با کامپیوتر و چسباندن تصاویرشان به عنوان افراد مهم ، هم چنین برای برانگیختن اغلب بچه ها می توان در موقع مناسب از عبارت های کلامی صادقانه مثل :
« من متوجه شدم که علی کاملاً آماده گوش کردن است ، به همین خاطر از او تشکر می کنم .» یا عبارت های نوشتاری مثبت از قبیل : « صدآفرین ، در تقسیم ، کارت عالی بود .» استفاده کرد .
از جمله نمونه های دیگر ، وقتی است که یک معلم به والدین دانش آموزی تلفن می زند و موفقیت و پیشرفت فرزندشان را برای آنان توضیح می دهد . یا هنگامی که کل کلاس در یک پروژه تلاش زیادی به خرج می دهند ، انجام یک پذیرایی به صورت غافلگیرانه ، می تواند پاداشی باشد که احساس اجتماعی را در کلاس تحریک می کند .
پاداش ها می توانند قراردادی با یک دانش آموز ویژه باشند یا به یک کلاس پیش نهاد گردند یا برای قدردانی از یک دستاورد و موفقیت همگانی در کل مدرسه به کار گرفته شوند .
مشاوران یا معلمان ممکن است با دانش آموزان قرارهایی انفرادی بگذارند تا رفتارهای نامناسب آن ها را از قبیل : دعوا کردن ، عدم تکمیل تکالیف ، را ه رفتن در کلاس یا مدرسه گریزی ، خاموش سازند . مشارکت دادن دانش آموزان در تنظیم هدف ، علاقة آن ها را در رسیدن به آن هدف افزایش می دهد .
تشویق دانش آموزان در مقابل کل دانش آموزان مدرسه می تواند به خاطر رسیدن به یک هدف بزرگ مثل رسیدن به مرز خواندن 1000 عنوان کتاب توسط یک دانش آموز باشد . تشویق چنین دانش آموزی همراه با یک جشن می تواند به رویدادی ویژه برای همه دانش آموزان تبدیل گردد .
برای القای انگیزش درونی در بچه ها لازم است که معلمان محیطی مورد علاقه و غیر رقابتی ایجاد کنند که در آن هر دانش آموزی احساس ارزشمندی ، احترام و مورد پذیرش واقع شدن نماید . یادگیری مشارکتی که پیشرفت هر دانش آموز را با خودش می سنجد ، یک راه برای افزایش انگیزش درونی در دانش آموزان یک کلاس است تا به استفاده از پاداش ها وابسته نگردند .

نوجوانی و فشار همسالان  :
نوجوانی و ویژگی های آن
نوجوانی به دوره ای از رشد اطلاق می شود که زمان گذار و انتقال از کودکی به بزرگسالی است و شروع و پایان آن از فرهنگی به فرهنگ دیگر تغییر می کند . از نو جوانی به عنوان دوره انتقال یاد می شود. انتقال از نارسی و نابالغی کودکی به رسش و بالیدگی بزرگسالی . نوجوانی دوره ای است که در آن افراد یاد می گیرند از نظر اجتماعی مسئولیت اعمال خود را بپذیرند . در اغلب فرهنگ ها نوجوانان تقریبا یک دوره ده ساله را از شروع بلوغ تا رسش کامل زیست شناختی طی می کنند .
در طول این دوره نوجوانان با تحولات مختلف از نظر جسمانی ، شناختی ، عاطفی و اجتماعی روبروست ، تغییراتی که عموما از حدود  12-11 سالگی شروع می شود و در سن 20 سالگی خاتمه می یابد . ( احدی و جمهری ،1377 ) همراه با این تغییرات ، نوجوام با مسئولیت ها و مزایای مختلف ، که از سایر دوره ها متفاوت است ، مواجه می شود و با این جنبه ها دوره نوجوانی نمود پیدا می کند . ( همان منبع )
واژه نوجوانی از کلمه لاتینی     ADOLESCENCE به معنای رشد کردن و بزرگ شدن استنتاج شده است ، رشدی که منجر به طی مرحله ای جدید از چرخه زندگی می شود و در نهایت کودکی را به بزرگسالی پیوند می دهد.
برخی از نظریه پردازان دوره نوجوانی را پر تنش و تؤام با شور و هیجان می دانند . افراد در دوره نوجوانی دستخوش دگرگونی های چشمگیری می شوند که غالبا همراه با نوسانات پر شور عاطفی بوده ، نوجوان را با احساسات متناقض و تحریکات فیزیولوژیکی و غیره روبرو می سازد . استانلی هال برای بیان این دگرگونی ها مفهوم «طوفان و فشار » را به کار برده است .
هم چنین او از این دوران به عنوان « تولد دوباره » یاد می کند ، زیرا در این مرحله تکامل یافته ترین خصوصیات انسانی ظاهر می شود .( احدی و جمهری ، 1377 )
نوجوانی دوره ای مسئله آفرین  است . البته هر سنی مسایل خاص خودش را دارد ، با این حال مسایل نو جوانی ، اغلب برای پسران و دختران به گونه ای است که به سختی می توانند از عهده حل آن بر آیند .
دو دلیل برای این مسئله وجود دارد : اول این که در سراسر دوره کودکی ، مسایل و مشکلات آن ها در نهایت توسط والدین و معلمان حل می شده است ، اما با ورود به دوره نوجوانی ، بسیاری از نوجوانان به دلیل بی تجربگی ، به تنهایی از عهده حل مسایلشان بر نمی آیند .
دوم این که نوجوانان دوست دارند احساس کنند که افرادی مستقل و آ زادند . آن ها در خواست ارائه راهی رادارند که خودشان بتوانند از عهده حل مسایل بر آیند و کو شش هایی را که توسط والدین و معلمان برای کمک به آنها صورت می گیرد ، نمی پذیرند .
بسیاری از نوجوانان به دلیل ناتوانی در غلبه بر مسایل – به تنهایی و تمایل به استقلال – حل مسایل و مشکلات را فراتر از توان خویش می یابند و لذا برای حل مسایل خود ، به جست وجوی کانون های اتکایی غیر از والدین و معلمان می پردازند .
مطابق الگوی هشت مر حله ای تحول روانی – اجتماعی اریکسون ( 1980-1986 -1959) ، شکل گیری هویت ، عمده ترین تکلیف دوره نوجوانی است . به عبارت دیگر نوجوانی زمان جست و جو برای  هویتی بی همتا . هویتی که نوجوانان درصدد تا به طور روشن با آن مواجه شود این است او کیست ؟ آیا او یک کودک است یا بزرگسال ؟ آیا او توانایی آن را دارد که روزی به عنوان یک همسر یا پدر باشد ؟
جست وجوی هویت ، فرآیندی است که بر رفتارهای نوجوان اثر می گذارد . افراد در دوره نوجوانی و در مسیر جست و جوی هویتی برای خود ، بحرانی را تجربه میکنند که به« بحران هویت» معروف است . در این مرحله نوجوان مکلف است تا بحران« هویت در برابر سر درگمی نقش» را حل و فصل کند .
در این راه و در تلاش برای رسیدن به هویتی با ثبات ، او ناگزیر به پاسخگویی به سوالاتی در محدوده ارزش ها ، شغل ، ارتباطات بین شخصی ، نقش های جنسیتی ، مذهب ، وابستگی سیاسی و ... است .
به اعتقاد برخی از روانشناسان از جمله آنجر ، همسالان در فرایند هویت یابی نوجوانان نقشی مهم ایفا می کنند . آنجر( 2000)  سه مرحله ای را که در آن نوجوانان هویت را در تعامل با همسالان به دست میآورند ، مشخص کرده است . در طول مرحله اول ، آن ها در تعامل با همسالان« تعریف از خود» را یاد می گیرند . مرحله دوم شامل استفاده نوجوان از همسالان برای آزمون هویت های چند گانه است و در مرحله سوم آن ها مورد پذیرش همسالان ،به عنوان شرکای هم شأن و جایگاه ، واقع شده ، یکی می شوند .
روبرو شدن با تغییرات جسمانی ناشی از بلوغ ، یکی دیگر از ویژگی های دوره نوجوانی است . تغییرات ناشی از این دوره امیالی را در نوجوان ایجاد میکند که وی باید برای برآوردن آنها هذف های تازه ای در خارج از کانون خانواده جست و جو کند . تا پیش از دوره نوجوانی روابط عمده فرد با دیگران ، بیش تر به اعضای خانواده و دوستان نزدیک محدود است ، ولی از این سن به بعد روابط اجتماعی او گسترش می یا بد .
هم زمان با این تغییرت ، نوجوان با مسئله کسب استقلال از والدین نیز مواجه می شود و بنا بر این اجتماع ، مدرسه، معلمان و به ویژه همسالان ، نقش تعیین کنندهای در شکل گیری شخصیت نوجوان خواهند داشت .
ارتباطات نوجوان ، همسالان و والدین :
به اعتقاد برخی از روان شناسان ، مانند بندورا ، رفتار و شخصیت آدمی اکتسابی است، یعنی بر اثر یارگیری شکل می گیرد . او بر الگوی یاد گیری مشاهدهای اعتقاد دارد و عنوان می کند که یادگیری های پیچیده انسان غالبا از طریق مشاهده مستقیم رفتار دیگران ، نظیر : والدین ، همسالان ، معلمان و نیز صحنه های فیلم ها و کارتون ها شکل می گیرد . وی معتقد است که انسان موجودی اجتماعی است و رفتار او باید در پرتو روابط اجتماعی بررسی شود . نتیجه این که از این دیدگاه شخصیت نوجوانان می تواند در یک زمینه اجتماعی مبتنی بر یادگیری مشاهدهای که متضمن تعاملات با گروههایی چون همسالان و والدین باشد ، شکل گیرد .( احدی و جمهری ، 1377) لذا برای درک بیش تر این تعاملات ،پاره ای از ارتباطات« نوجوان ، همسالان و والدین»  در زیر آورده شده است ، باشد که با کسب شناخت بهتر از ماهیت چنین ارتباطی بتوانیم گام هایی مثبت در بهبود آن برداریم .
• در دوره نوجوانی ، والدین و نوجوانان از جهات مختلف جسمانی ،روانی و فیزیولوژیکی از همدیگر فاصله می گیرند.
 در این دوره کاهش گرمی روابط ، تغییر در چهار چوب عواطف ، عدم توافق ،افزایش تعارضات نوجوان – والدین ونیز افزایش مدت زمتنی که نوجوانان با همسالان خود می گذرانند مشهود است . متأسفانه باید گفت که در این دوره رشد ، والدین از نظر عاطفی برای فرزندان نوجوان خود غیر قابل دسترس اند . با رشد و تحول بچه ها و حرکت و انتقال آن ها به دوره نوجوانی ، درگیری با همسالان و تطبیق با آن ها افزایش می یابد ، تطبیقی که علت آن می تواند فشار همسالان باشد .
با شروع تغییرات جسمانی ، عاطفی و اجتماعی در این دوره ، نوجوانان نسبت به معیارهای وایدین حسا شده ، شروع به سوال کردن می کنند و لذا نیاز به راهنمایی در این دوره افزایش می یابد . بدین ترتیب ، راهنمایی نوجوان و ارائه طریق به او توسط یک بزرگسال آگاه به مسایل دوره نوجوانی ، بسیار ارزشمند خواهد بود . این در حالی است که نوجوانان تمایل به مشورت با دوستان خود دارند ، دوستانی که در شرایط وی قرار داشته ، او را بیش تر درک نموده ، از او جانب داری می کنند.
• افزایش فشارهای زندگی در کانون خانواده ( فشارهای اقتصادی ، اجتماعی ، طلاق و غیره ) نوجوان را وادار می کند تا برای حمایت های عاطفی بیش تر به همسالان خود روی آورند . در تعاملات خانوادگی استرس ناشی از کار ، عدم رضایت از همسر ، شکاف ایجاد شده توسط طلاق در خانواده ،درآمد خانوادگی کم و در مقابل ، افزایش هزینه های زندگی ة همه در افزایش فشارهای روانی وارد بر فرد و خانواده نقش داشته ، با روند صعودی این فشارها ، نوجوان احساس نزدیکی و صمیمیت را بیش تر با بودن در کنار دوستان و همسالان خود گزارش میکنند تا با والدین .
• اگر چه تعارض فرزند – والدین دردوره کودکی در بیش تر خانواده ها از شدت کمی بر خورداراست ، در دوره نوجوانی این تعارض ها افزایش پیدا می کند . بیش تر تعارض ها عموم نتیجه بحث های کلامی و ادامه خواست های والدین برای اجتماعی کردن نو جوان است . والدین عموما می خواهند در تصمیمات نوجوانان سهیم باشند و با اعمال نظر خود بر زندگی نوجوانان تأثیر بگذارند . وجود تعارض در ارتباطات  والدین – نوجوان میتواند تمایل نوجوان به فاصله گرفتن از کانون گرم خانواده و جست وجوی پذیرش از طرف همسالان را افزایش دهد .
• در برخی از خانواده ها ،والدین و نوجوانان در ارتباطات خود دچار تنگنا و درماندگی اند که آن را میتوان با خصوصیاتی چون : سردی عاطفی ، بروز مکرر تعارض و پرخاشگری توصیف کرد. تعارضات حل نشده باعث ایجاد دلسردی و یأس و دوری گزینی از زندگی خانوادگی می شود . نوجوانان در این گونه خانواده ها ، بیش تر در معرض ابتلا به مسایل رفتاری و روان شناختی قرار دارند .
• نوجوانان یک محله و خیابان ( همسایگان ) ، عموما گروههای جوان و همسال را تشکیل می دهند . این گروه های همسال دارای ویژگی هایی اند که آن ها را در میان سایر گروههای داخل شهر یا حومه آن قابل تشخیص می سازد . تشکیل این گروه ها در جوامع دارای خانواده های کم در آمد و فقیر بیش تر صورت می گیرد . هم چنین زمانی که والدین غیر قابل دسترس یا نا سازگار باشند و پیوسته در بین آن ها کشمکش و نزاع در بگیرد ، گروه های همسال بیش تر نمود پیدا می کنند .
• در بعضی از جوامع با تشکیل گرو های مختلط از نظر جنسی ، با هدف اجتماعی شدن بیش تر ، امکان مواجهه با تماس های جنسی افزایش می یابد و همین امر میتواند خطر بروز ایدز یا سایر بیماری های انتقال یابنده از راه جنسی را افزایش دهد .
• از آن جا که مدارس در محیط هایی با فرهنگ های مختلف قرار دارند ، لذا قومیت باعث جا به جایی توانایی ها یا علایق شخصی ، به عنوان اسا و زمینه ای برای تعریف و تشکیل گروههای همسالان ، می شود . این گروهها نه تنها میتوانند منبعی مهم از هویت نژادی تلقی شوند ، بلکه به صورت بنیادی ، هسته اصلی تنش قومی و نژادی در مدارس محسوب می شو ند .
• گرایش به کار و اشتغال در دوره نوجوانی افزایش می یابد ، اما این موضوع بر روابط بین همسالان تأثیر کم تری دارد . برای یافتن زمان برای کار، نوجوانان اغلب فعالیت های فوق برنامه و کار در خانه را کاهش داده ، از تعاملات خانوادگی کناره می گیرند ، حال آن که کماکان زمانی را که با دوستان خود می گذرانند ،حفظ می کنند .
فشار همسالان چیست ؟
  در دهه 1950 ، دیوید رایزمن ، عده زیادی از جمعیت امریکا را به عنوان افراد «دگر رهبر » توصیف کرد . افراد دگر رهبر برای هر گونه جهت گیری در زندگی به سایر افراد نگاه می کنند . این قبیل اشخاص به طور چشمگیری از یک مرجع قدرت خارجی تاثیر می پذیرند که می توان شامل فشار همسالان نیز باشد . از یک همسال به عنوان شخصی یاد می شود که با اشخاصی دیگر از نظر سن ،کلاس و شأن و رتبه برابری میکند و از فشار به عنوان نیرو یا یک عقیده تأثیر گذرانده از بیرون تعبیر می شود . زمانی که گروه های همسال ، شما را برای انجام کاری تشویق می کنند یا از انجام کار دیگری بر حذر می دارند – صرف نظر از این که شما با انجام آن کار موافق یا مخالف هستید  - شما با فشار همسالان روبرو هستید .(سانتور و همکاران ،2000).
با توجه به آن چه عنوان گردید ،میتوان فشار همسالان برای قشر نوجوان را به صورت زیر تعریف کرد :
فشار همسالان نیرویی است که در تعاملات نوجوان با همسالان خود نمود پیدا کرده ، نوجوان را برای انجام دادن یا انجام ندادن کاری ترغیب می کند . اگر این نیرو یا فشار وارده در مسیر حرکت نوجوان به سوی کمالات انسانی باشد ، مثبت بوده ، ارزشمند تلقی می شود و در غیر این صورت تأثیر منفی بر جای گذاشته ،نوجوان را به سوی انواع نابهنجاری های مهمول در جامعه سوق خواهد داد .
گرایش به گروه های همسال و پیوستن به آن ها بکی از ویژگی های بارز دروة نوجوانی است . در حالی که برخی از نوجوانان از روی میل با قوانین و مقررات گروهی خاص هم نوایی می کنند ، نوجوانان دیگر ممکن است در قبول هنجارهای گروهی خاص تحت فشار قرار گیرند . هم نوایی به عنوان قابل عامه بودن و جلب محبوبیت کردن ، با تغییر رفتار فرد به گونهای که در خور گنجاندن در یک گروه باشد ، تعریف می شود . ( سانتور و همکاران ، 2000 ) پاره ای از رفتارهایی که ممکن است نوجوانان برای انجام آن ها تحت فشار قرار گیرد ، عبارت اند از : استفاده از سیگار ، الکل و مواد مخدر ، مجذوب شدن در انجام رفتارهای جنسی و خلاف و غیره .
هم پسران و هم دختران ، هر دو ، فشار همسالان را تجربه می کنند ، با این حال هر جنسی با آن به طرق مختلف برخورد می کند . درک ارزش تعاملی نوجوان با گروه های همسال برای والدین مهم است ، چرا که مطابق آن چه عنوان گردید ، چنین گروههایی هم می توانند تأثیر منفی بر نوجوانان داشته باشند و هم چالشی برا ی والدین محسوب شوند .

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد