تحقیق مقاله مطلب

در مورد دانشنامه فارسی - نت سرا

تحقیق مقاله مطلب

در مورد دانشنامه فارسی - نت سرا

علم و مقام آن در جهان

مقدمه

در عصر جدید به علم ارج بسیار گذاشته می شود. ظاهراً عموم چنین می پندارند که علم و روشهایش دارای خصوصیاتی ویژه است. نسبت« علمی» دادن به بعضی ادعاها، استدلال ها، و آثار تحقیقی به صورتی انجام می شود که نوعی امتیاز یا نوع خاصی اعتماد از آن اراده می شود. اما براستی اگر علم چنین ویژگیهایی دارد آنها کدامند؟

« روش علمی» چیست که به حسب ادعا به نتایج خصوصاً ممتاز و قابل انکار منجر می شود؟ این کتاب تلاشی است برای پاسخگویی به سئوالاتی از این نوع با وجود سرخوردگی عده ای از علم به سبب ثمراتی از قبیل بمبهای هیدروژنی و آلودگی محیط زیست، که گروهی علم را مسبب آن می پندارند، شواهد بسیاری در زندگی روزمره وجود دارد که علم مورد احترام بسیار است. در اغلب آگهی ها اعلام می شود که بطور علمی نشان داده شده که این یا آن محصول سفیدتر، پرقدرت تر و دارای جاذبه جسنسی بیشتر است  یا از جهتی ترجیح بیشتری نسبت به سایر محصولات رقیب دارد. آنان امیدوارند با این عمل القاء کننده که ادعایشان براساس مطمئن و شاید غیرقابل چون و چرا گذاشته شده است. به همین منوال، اخیراً  آگهی روزنامه ای برای تبلیغ و حمایت از مسیحیت چنین عنوان یافته بود:« علم سخن می گوید: انجیل مسیحیت تحقیقاً صحیح است» و به دنبال آن افزوده بود« حتی دانشمندان، خود امروزه بدان اعتقاد دارند.» ما در اینجا با توسلی مستقیم به مرجعیت علم و دانشمندان مواجهیم و بجاست بپرسیم اساس این مرجعیت چیست؟

 ارج گذاری به علم منحصر به زندگی روزمره و وسایل ارتباط جمعی نیست، بلکه آشکارا در کانونهای علم و تحقیق و در تمام اجزای جهان معرفت مشاهده می شود. اینکه بسیاری از حوزه های مطالعاتی را حامیانشان« علم» می خوانند از اینروست که تلویحاً فهمانده شود روشهای مورد استفاده به همان اندازه وثیق و به همان میزان ثمربخش است که علم با سابقه ای همچون فیزیک، بکاربردن اصطلاح علوم سیاسی و علوم اجتماعی مدتهاست که متداول شده است. مارکسیستها با تأکید بسیار اصرار می ورزند که ماتریالیسم تاریخی علم است. علاوه بر آن، در حال حاضر در آموزشگاهها و دانشگاههای امریکا رشته هایی چون علوم کتابداری، علوم اداری، علم خطابه، علوم جنگلداری، علوم لبنیات، علوم لحمیات، و حیوانات و حتی علوم کفن ودفن تعلیم داده می شود، و یا تا همین اواخر آموزش داده می شد.[1] کسانی که خود را در این قبیل رشته ها« دانشمند» می خوانند اغلب خود را پیرو روش تجربی فیزیک میدانند. برای آنها، این روش تجربی شامل جمع آوری«واقعیات» بوسیله مشاهدات و آزمایش دقیق، و سپس استنتاج قوانین و نظریه ها از آن واقعیات به مدد نوعی شیوه منطقی است. بتازگی یکی از همکارانم در گروه تاریخ دانشگاه که ظاهراً این نوع از تجربه گرایی را پذیرفته است، اظهار داشت که به علت عدم کفایت تعداد وقاقع و یافته های موجود، نوشتن تاریخ استرالیا در حال حاضر غیرممکن است. برکتیبه ای بر سر درساختمان پژوهشهای علوم اجتماعی در دانشگاه شیکاگو نوشته شده:« اگر نتوانید اندازه گیری کنید، دانش شما کافی و رضایتبخش نیست.» [2] بی تردید، بسیاری از ساکنین زندانی شده در آزمایشگاههای مدرن آن دانشگاه جهان را از دریچه میله های آهنین اعداد صحیح تحلیل کرده، به درک این مطلب موفق نشده اند که روشی که سعی دارند از آن تبعیت کنند نه تنها ضرورتاً عقیم و بی حاصل است، بلکه روشی نیست که موفقیت فیزک را بتوان بدان نسبت داد.

 این تلقی غلط از علم را، که پیش از این بدان اشاره شد، در فصول آغازین این کتاب مورد بحث قرارداده، سپس رد خواهیم کرد. گرچه بعضی از دانشمندان و بسیاری از شبه دانشمندان از آن روش جانبداری می کنند، هر علم شناس جدیدی دست کم از پاره ای از خطاهای آن با خبر خواهد بود. تحولات جدید در فلسفة علم  مشکلات اساسی این دیدگاه را که علم بر بنیاد مطمئنی که از طریق  مشاهده و آزمایش به دست آمده استوار است، و نیز اینکه نوعی شیوة استنباط وجود دارد که به مدد آن می توان به نحو  متقنی نظریه های علمی را از آن بنیاد اخذ نمود، مشخص و آشکار کرده است. اصولاً هیچ روشی که بتواند صدق و یا حتی صدق احتمالی نظریه های علمی را ثابت کند وجود ندارد. در فصول عدی کتاب ، استدلال خواهیم کرد که در صورت درک این نکته که روشی برای ابطال قطعی نظریه های علمی وجود ندارد، هرتلاشی برای بازسازی منطقی« روش علمی» بنحوی که ساده و مستقیم باش با مشکلات افزونتری مواجه خواهد شد.

 بعضی از براهین اقامه شده بر این مدعا که نظریه های علمی را نمی توان بطور قطعی، اثبات یا نفی کرد بیشتر بر ملاحظات فلسفی و منطقی گذاشته شده اند برخی دیگر براساس تحلیل مفصل تاریخ علم و تاریخ نظریه های جدید علمی  استوار گشته اند. یکی از ویژگیهای تحولات جدید در علم شناسی فلسفی توجه روز افزونی است که به تاریخ علم می شود برای بسیاری از فلاسفة علم یکی از نتایج ناخوشایند این توجه این است که بعضی از رویدادهای تاریخ علم که معمولاً شاخص پیشرفت های بزرگ محسوب می شوند از قبیل نوآوری های گالیله، نیوتن، داروین و یا اینشتاین با رو شهاییکه نوعاً فلاسفه آنها را توصیف می کند رخ ننموده اند.

 یکی از پیامد های درک ای نکته که نظریه های علمی قابل ابطال با اثبات قطعی نیستند و این که بازسازی و تبیین فلاسفه به آنچه واقعاً در علم روی می دهد شباهت کمی دارد، کنارگذاشتن این فکرا ست که علم یک فعالیت عقلانی است که مطابق روش یا روشهای خاصی عمل میکند. واکنشی تقریباً از این نوع، پل فایرایند، طرح یک نظریة شناخت و نظم گرایانه [3] و مقاله ای با عنوان« فلسفة علم: مبحثی برای گذشته ای درخشان»[4] به رشته تحرریر درآورد. مطابق تندتریت و افراطی ترین برداشت  از آثار اخیر فایرانید، علم هیچ خصوصیت ویژه ای ندارد که آن را ذاتاً برتر از سایر شاخه های معرفت همچون افسانه های با سحر وجادوگری بنشاند. همچنین این آثار دلالت دارد برا این که انتخاب بین نظریه ها نهایتاً انتخابی است که براساس ارزش های انفسی و تعلقات افراد تعیین می شود. در این کتاب با این نوع واکنش در برابر فروپاشی و بی اعتباری نظریه های سنتی علم مقابله شده و بجای آن کوشش شده است تا تثبیتی از فیزیک ارائه شود که انفسی گرایانه باشد و نه فردگرایانه. تثبیتی که بخش اعظم نقادیهای فایرایند از روش را  می پذیرد، در حالی که خود از انتقاداتی که بخش اعظم دیدگاه فایرایند است مصون باشد.

 فلسفه علم تاریخی دارد. فرانسیس بیکنن، از جمله پیشگامانی بود که کوشیدند چیستی روش علم جدید را به تفصیل کشند. وی در اوایل قرن هفدهم اظهار داشت که هدف علم بهبود بخشیدن به وضع انسان کره خاککی است و نزد وی این هدف با جمع آوری یافته ها از طریق مشاهدة بسامان و استخراج نظریه ها از آنها حاصل می شود. از آن زمان تاکنون بعضی به جرخ و تعدیل نظریه بیکن پرداخته و سبب کمال آن شده اند و برخی دیگر به نحو بنیانی با آن به مبارزه برخاسته اند.شرح و تفسیر تاریخی ظهور پوزیتیویسم منطقی و تبیین آن،که در د هه های آغازین این قرن در وین  پا به عرصه وجودگذاش و بسیار متداول گشت و همچنان تا امروز نفوذ قابل ملاحظه ای دارد، بسیار شایستة بررسی خواهد بود. پوزیتیویسم منطقی شکل افراطی تجربه گرایی است که بر طبق آن نه تنها می توان نظریه ها را از آنرو که با تکیه بر واقعیات حاصل از مشاهده قابل اثباتند تصویب و توجیه کرد بلکه پنداشته می شود، آنها در صورتی معنا دارند که با این شیوه بدست آمده باشد. به نظر من ظهور پوزیتیویسم دو جنبة معماآمیز دارد. یکی اینکه این ظهور هنگامی رخ داد که با پیدایش فیزیک کوانتوم و نظریه نسبیت اینشتاین، فیزیک به طور چشمگیری پیشرفت می کرد، بنحوی که سازگاری اش با پوزیتیویسم بسیار مشکل می نمود. جنبه معمایی دیگرش این است که هم کارل پاپر در وین و هم گاستون باشلار در فرانسه از سال 1934 آثاری منتشر کرده بودندکه حاوی ابطال نسبتاً قطعی پوزیتیویسم بود و با وجود این موج پوزیتیویسم را متوقف نکرد. درواقع آثار پاپر و باشلار[5] تقریباً به تمامی مورد غفت واقع شده بود و تنها اخیراً به آنها توجه شایسته و سزاواری می شود.از قضاء آن زمان که ای. جی. ایر پوزیتیویسم منطقی را باکتاب زبان ، حقیقت ومنطق[6] درانگلستان معرفی کرده و بدین جهت یکی از مشهورترین کتاب فلاسفه انگلیس شده مکتبی را تبلیغ می کرد که بعضی ناتوانیهای مهلک آنرا قبلاض پاپر[7] و باشلار[8] به تفضیل بیان و منتشر کرده بودند.[9]

 فلسفه علم در چند دهه اخیر رشد سریعی یافته با این حال این کتاب سهمی در تاریخ فلسفه علم برای خود منظور نکرده است. هدف این کتاب دنبال کردن تحولات و پیشرفت های اخیر است با توضیح هر چه روشنتر و ساده تر بعضی از نظریه های جدید راجع به ماهیت علم، و در نهایت پیشنهاد پاره ای اصلاحات برای آنها:

 در نیمةاول این کتاب دو نوع تبیین ساده ولی ناقص از علم را که من استقراء گرایی و ابطالگرایی نامید ه ام توصیف می کنم. با اینکه این دو مکتب وجوده اشتراک بسیاری با  دیدگاههای قدیمی دارند و حتی امروزه بعضی به آن دستگاهها اعتقاد دارند، مقصود م این نیست که شرحی تاریخی از دو مسلک استقراء گرایی و ابطالگرای ارائه دهم بلکه هدفم بیشتر آموزشی است. با شناخت این مواضع افراطی که در شرح من قدری آمیخته به مبالغه شده اند و اشتباهات آنها، خواننده  بهتر می تواند انگیزه های سازنده نظریه هغای  جدید را بفهمد و ضعف و قوت آنها را درک کند.



[1] -J.R.Scientific Konwledge and Its Social Problems(Oxford: Oxford University Press, 1971)p.387

[2] -T.S.Kuhn,''The Function of Measurement in Modern Physical Science''Isis, 52(1961): 161-193

[3] -P.K..Feryerabend Against Method: Outine of on Anarchistic Theory of Knowledge (London : New Left Books.1975).

[4] -P.K.Feryabend .Philosophy fo science :A subject with a Creat Past in Historical and Philosophical Perspectives of scince Minnesota studies in Philosophy of scince, vol. 5. ed. Roger H. Stuewer (Miineapolis: University of Minnesota Press,1970),pp.172-83

[6] - I.A.J.Ayer Language Truth and Logic (London:Gollancz,1936).

این کتاب را منوچهر بزرگمهر با عنوان زبان حقیقت و منطق فارسی ترجمه کرده و از انتشارات دانشگاه صنعتی شریف است.(م)

[7] -K.R.Popper the Logic of Scientific Discovery(London:Hutchinson. 1968)

[8] -Gaston Bachelard Le Nouvel Esprit Scientifique (Paris: Presses Universitaires de France 1934)

9-من این نکته را مدیون براین مگی هستم. رجوع کنید به

Bryan Magee ''Karl Popper: The World 's Greatest Philosopher?''.Current Affairs Bulletin 50 no 8(1974): 14-23

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد