تحقیق مقاله مطلب

در مورد دانشنامه فارسی - نت سرا

تحقیق مقاله مطلب

در مورد دانشنامه فارسی - نت سرا

زندگی نامه پروفسور سید محمود حسابی

سال شمار زندگی پروفسور سید محمود حسابی

1281 : سال تولد پروفسور حسابی (تهران)

1288-1285 : عزیمت به بغداد، دمشق، سوریه

1293-1289: تحصیلات ابتدایی در بیروت

1296 : پایان تحصیلات متوسطه در کالج امریکایی بیروت

1299 : تحصیلات عالیه دانشگاهی در رشته ادبیات در دانشگاه بیروت (در سن 17 سالگی)

1301 : اخذ مدرک مهندسی راه و ساختمان از دانشگاه مهندسی بیروت

1303 : اخذ مدرک مهندسی معدن و در کنار آن تحصیل در رشته ریاضیات و ستاره شناسی در دانشگاه امریکایی بیروت

1305 : گذراندن دو سال اول رشته حقوق در دانشگاه سوربن، گذراندن رشته پزشکی و ادامه تحصیل در رشته ریاضیات و ستاره شناسی و اخذ مدرک مهندسی برق از دانشگاه برق پاریس

1306 : اخذ دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن فرانسه

1307 : تاسیس دارالمعلمین تهران، ساخت اولین رادیو در کشور

1308 : تاسیس دانش سرای عالی و تدریس فیزیک و مکانیک

1310 : ایجاد اولین ایستگاه هواشناسی، نصب اولین دستگاه رادیولوژی (برای برادرشان دکتر محمد حسابی)، تشکیل انجمن زبان فارسی و بنیان گذاری فرهنگستان زبان

1311 : تعیین ساعت ایران، تاسیس اولین بیمارستان خصوصی در ایران

1312 : محاسبه، نقشه برداری و احداث راه تهران، شمشک

1313 : تاسیس دانشگاه تهران، تصدی پست ریاست و تدریس و عضویت در شورای دانشکده فنی

1315 : عضویت در کنگره ریاضی دانان اسلو در نروژ

1321 : تاسیس دانشکده علوم، پایه گذاری و عضویت افتخاری در شورای عالی معارف، عضویت پیوسته در شورای عالی فرهنگ

1323 : تاسیس مرکز عدسی سازی اپتیک کاربردی در دانشگاه تهران

1324 : تاسیس اولین رصدخانه نوین در ایران

1325 : عضویت در کنفرانس علمی پرینستون

1327 : عضویت در هیئت تحقیقاتی انستیتو تحقیقات هسته ای شیکاگو

1330 : ماموریت خلع ید از شرکت نفت انگلیس در دولت دکتر مصدق، رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران در دولت دکتر مصدق، وزیر فرهنگ در دولت دکتر مصدق، پایه گذاری مدارس عشایری و تاسیس اولین مدرسه عشایری در ایران

1333 : مخالفت با طرح قرارداد ننگین کنسرسیوم در مجلس، تدوین اساس نامه و تاسیس موسسه ملی استاندارد ایران

1334 : عضویت در آکادمی علوم نیویورک

1335 : تاسیس مرکز مدرن تعقیب ماهواره ها در شیراز

1336 : نشان کوماندور دولا لژیون دو نور از دولت فرانسه

1337 : عضویت در اولین کنفرانس اتمی فرانسه و ژنو، عضویت در کنفرانس اتمی ژنو تا سال 1347، عضویت در کنفرانس بین المللی فضا - ژنو، عضویت در انجمن فیزیک فرانسه

1340 : مفالفت با طرح ننگین کاپیتولاسیون و کنسرسیوم در مجلس و مخالف های سیاسی و کناره گیری از مجلس

1341 : عضویت در انجمن فیزیک اروپا، امریکا

1344 : پایه گذاری، تاسیس و ریاست موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران

1345 : تاسیس انجمن ژئوفیزیک ایران

1346 : نماینده ایران در کنفرانس علمی و فنی فضا، نیویورک

1347 : دریافت حکم بازنشستگی تحمیلی توسط رئیس وقت دانشگاه تهران، دعوت رئیس دانشگاه برای ادامه تدریس

1349 : عضو پیوسته فرهنگستان زبان ایران، پایه گذاری مرکز تحقیقات اتمی و تاسیس رآکتور اتمی دانشگاه تهران

1350 : استاد ممتاز دانشگاه تهران، تشکیل انجمن فیزیک ایران و ریاست آن از بدو تاسیس

1362 : بزرگداشت پروفسور حسابی، پدر علم فیزیک ایران در کنگره شصت ساله فیزیک ایران

1367 : افتتاح تالار سازمان انرژی اتمی ایران با شرکت پروفسور عبد السلام به پاس بنیان گذاری علم هسته ای در ایران توسط استاد

1368 : مرد علمی سال جهان

1370 : عضو هیئت امنای انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی

1371 : صاحب کرسی و استاد فیزیک تا سال 1371

در گذشت : ساعت 30/7 صبح دوازده شهریور، بیمارستان دانشگاه ژنو

روحش شاد و یادش گرامی

 

ملاقات استاد با انیشتین در اثبات تئوری بی نهایت بودن ذرات

از زبان استاد

موفق شدم در دانشگاه سوربن فرانسه با استاد برجسته ای مثل پروفسور فابری فیزیک بخوانم. با تلاش زیاد، پس از سه سال دکترای فیزیک گرفتم. در آن زمان، دانشگاه های امریکا تازه معرفی خودشان را شروع کرده بودند. به همین منظور، برگه هایی را پخش می کردند تا دانشجویان داوطلب تنظیم کنند و به دانشگاه برگردانند. من هم مشخصات و اطلاعاتی را که می خواستند، در یکی از آن برگه ها نوشتم و با پست فرستادم. از میان پانزده هزار داوطلبی که تقاضا فرستاده بودند، به عنوان یکی از پنج نفری که پای درس اینشتین می نشستند، انتخاب شدم. این موفقیت یک از شیرین ترین خاصرات عمر من است. از خوشحالی در پوست نمی گنجیدم. بلافاصله به پرینستون رفتم و برای اولین بار با بزرگ ترین مرد فیزیک جهان، آلبرت اینشتین رو به رو شدم. از این لحظه، او دیگر استاد من بود. خیلی لذت بخش و غرور انگیز بود. حالی را که داشتم، نمی توانم وصف کنم. به هر حال، پس از یک سال نظریه ام را به استاد پیشنهاد کردم که ((نظریه بی نهایت بودن ذرات)) بود. استاد پس از مطالعه این نظریه گفت:((نظریه تو در آینده نه چندان دور، علم فیزیک را در جهان تحت تاثیر قرار می دهد، ولی در حال حاضر نظریه زیبایی نیست. باید روی آن کار شود.)) سپس مرا به آزمایشگاهی در دانشگاه شیکاگو معرفی کرد. در قطاری که به شیکاگو می رفت، مدام در فکر این جمله اینشتین بودم که می گفت::((در حال حاضر، نظریه زیبایی نیست.)) با خود می اندیشیدم که ای زیبایی که خداوند در آیات قرآن بیان می فرماید، حتماً در فیزیک هم وجود دارد و با فکر یافتن این زیبایی ها سفر کردم.

در آزمایشگاه، اتاقی به من دادند . با اشتیاق و امید به آینده ای روشن کارم را شروع کردم. در شیکاگو، شبانه روز مطالعه و آزمایش کردم و نتایج کارم را نوشتم. حالا دیگر نظریه ام شکل گرفته بود و مبتنی بر تحقیقات علمی بود. مجدداً به پرینستون برگشتم و وقتی که درجواست کردم که از این نظریه در حضور هیئت داوران دفاع کنم، با همه اطمینانی که به کارم داشتم، دچار دلهره شدم که چه کسی دفاع مرا داوری خواهد کرد؟ با کمال تعجب متوجه شدم که اینشتین خودش پذیرفته است جلسه دفاعیه من را اداره کند. هر چند خیلی برایم هیجان انگیز بود، ولی اضطرابم زیادتر شد. سرانجام روز دفاع از نظریه ام فرا رسید و من با تشویق فراوان، اما امیدوارانه وارد اتاقی شدم که اعضای داوران در آن نشسته بودند. وقتی وارد اتاق شدم، اینشتین هفتاد ساله در مقابل من که یک جوان سی و چند ساله بودم، تمام قد ایستاد. خشکم زده بود. از خجالت قرمز شده بودم. به دنبال اینشتین، بقیه اعضا که همگی انسان های بزرگی در علم فیزیک بودند مثل                  بورن، فرمی و شورودینگر پیش پایم بلند شدند. دست و پایم را گم کرده بودم. نمی دانستم چه کنم. اینشتین مرا پهلوی خودش نشاند. آنقدر هول کرده بودم که حرف زدن هم یادم رفته بود. وقتی استاد، مرا مضطرب دید، سعی کرد با حرف های دوستانه فضا را برای من قابل تحمل کند. از اوضاع آزمایشگاه و شیکاگو پرسید و کم کم حالم بهتر شد و به خودم مسلط شدم. حالا وقت آن رسیده بود که به دستور استاد پای تابلو بایستم و از نظریه ام دفاع کنم. استاد مودبانه پرسید: ((آیا تصور می کنید اگر پای تابلو بروید، برایتان راحت تر باشد؟)) از استاد اجازه خواستم و پای تابلو رفتم. مدام فکر می کردم که درست نیست وقت دانشمندی مثل اینشتین را بیهوده تلف کنم. برای همین با عجله کارهای انجام شده و نتایج تحقیقاتم را بیان کردم. اینشتین پرسید: ((چرا عجله می کنید؟)) گفتم: ((شما انسان ارزشمندی هستید و من نباید وقت شما را بگیرم.)) با خونسردی جواب داد: ((خیر! اشتباه می کنید. اینجا شما پروفسور حسابی هستید و من شاگرد. فکر کنید که مشغول صحبت با شاگردان خود هستید.))

این اولین باری بود که لقب پروفسور به من داده می شد، آن هم از انسان بزرگی مثل اینشتین. از خوشخالی در پوست نمی گنجیدم. می خواستم پرواز کنم. آن روز به بلند ترین قله ی آرزو هایم رسیده بودم. تنها این احساس را نداشتم که به پیشرفت علم کمک کرده ام، بلکه فکر می کردم درس بزرگی آموخته ام. این جمله استاد در تمام عمر رفتارم را عوض کرد. من یاد گرفتم که وقتی انسانی خیلی ارزشمند است، به همان اندازه مودب، متواضع و فروتن است. بیش از یک ساعت پای تابلو، معادلات و نتایج تخقیقات را    می نوشتم و توضیح می دادم و استاد با دقت نظاره می کرد. وقتی کارم تمام شد، استاد گفت: ((به شما تبریک می گویم. حالا، این نظریه زیبا و قابل دفاع است.))

سپس به آکادمی علوم اروپا معرفی شدم. به خاطر این نظریه، نشان کوماندور دولا لژیون دو نور که بزرگترین نشان علمی کشور فرانسه است، به من داده شد. افتخارات بزرگ یکی یکی از راه می رسیدند و من فکر می کردم که اگر روزهای سخت و دردناکی در زندگی انسان ها باشد و در این روزها امیدوارانه تلاش کنند و خستگی، آنان را از ادامه راه بازندارد، خداوند درهای سعادت و خوشبختی را به رویشان می گشاید.

با دست پر و شادمان به پرینستون برگشتم. اینشتین نوشت: ((پروفسور حسابی می تواند در کرسی من تدریس کند.)) این دیگر برایم باور کردنی نبود، حتی تصورش را هم نکرده بودم. بهترین جای ممکن بود، تکیه زدن بر کرسی استاد مسلم فیزیک جهان، آرزویی محال بود و افتخاری بس بزرگ. این کرسی ویژگی های علمی و اخلاقی زیادی را طلب می کرد و حالا نصیب من شده بود.

یک سال و نیم در دانشگاه پریستون تحقیق و تدریس کردم. یک روز عصر که به خانه بر می گشتم، ناخود آگاه صدای سنگ ریزه های خیابان های دانشگاه که زیر پایم جا به جا می شدند، مرا به دوران کودکی برد. صدایی آشنا که از روز های خوش کودکی و از خانه ی زیر بازارچه قوام الدوله در گوشم      می پیچید. ناگهان به خود آمدم. گفتم: ((آیا من وظیفه دارم در این دانشگاه امریکایی بمانم و یا باید جوانان کشورم را دریابم؟ جوانانی که از علم و دانش امروز کم تر بهره ای دارند.))

یک لحظه از خودم خجالت کشیدم. احساس بدی به من دست داد. فکر کردم چرا باید سرسفره بیگانگان بنشینم. خاطرات کوتاه، اما شیرین کودکی در آن خانه با حیاط شنی، یاد وطن را در من زنده کرد. همان جا تصمیم گرفتم به میهنم باز گردم. وقتی این تصمیم به گوش مادرم رسید، خیلی خوشحال شد.

زندگی استاد در ایران

سرانجام پس از سی و چند سال به خاک ایران قدم گذاشتم. به هر اداره ای مراجعه کردم، کاری به من ندادند. سرانجام با یک رابطه بالای دارالفنون، دو تا اتاق به من دادند. با ابتدایی ترین وسایل شروع کردم تا دارالمعلمین عالی را راه بیندازم. مثلاً برای تهیه برق، هشتاد تا استکان خریدم، آن ها را روی زمین چیدم و یک پیل ولتا درست کردم که حدود نود ولت برق داشت و شاگردانم برای اولین بار، با این برق صدای رادیویی را شنیدند که خودمان برای اولین بار در کشور ساخته بودیم. رفته رفته با کمک همین دانشجویان، اولین ایستگاه هواشناسی را ساختیم.

تا آن زمان، مجبور بودیم که اطلاعات هواشناسی را از همسایه شمالی، آن هم با ساعت ها اختلاف دریافت کنیم. آن روز ها، ساعت به معنای امروزی وجود نداشت. با دانشجویان یک گروه تشکیل دادیم، عرض جغرافیایی را محاسبه کردیم و پس از مکاتبه با گرینویچ، با ساعت بین المللی هماهنگ شدیم. پس از چندی، حکمت وزیر فرهنگ شد. شنیده بودم که آدم تحصیل کرده ای است. یک روز او را ملاقات کردم و گفتم: ((اجاز بدهید جایی را بسازیم که خودمان دکتر و مهندس و کارشناس تربیت کنیم. تا کی نیازمند خارجی ها باشیم؟))

حکمت گفت: ((پیشنهادت را بنویس.)) طرح تاسیس دانشگاه تهران را نوشتم. حکمت طرح را برای صدیق اعلم، رئیس تعلیمات عالیه فرستاد. صدیق اعلم در جواب نوشت: ((تربیت دکتر و مهندس کار فرنگی ها است، نه کار ما. تاسیس دانشگاه، هفتاد سال برای ایران زود است.)) به حکمت گفتم: ((ببینید چه نوشته است، این آقا؟)) حکمت گفت: ((من از عهده ی او         بر نمی آیم، سعی می کنم، وقت ملاقاتی جور کنم تا برویم پیش شاه.))

ملاقات استاد با رضا خان

توصیف رضا خان را با آن چکمه و شنل و عصا شنیده بودم. از این که او را ملاقات کنم، وحشت داشتم، ولی چاره ای نبود. وقت ملاقاتی تنظیم کرد و پیش شاه رفتم. یک ساعتی صحبت کردم و از ضرورت دانشگاه برایش گفتم. حرف هایم که تمام شد، گفت: ((بگو ببینم این حرف هایی که زدی به چه درد می خورد؟)) فکر کردم باید چند مثال بزنم تا بفهمد. گفتم: (( این کارخانه ی قند کهریزک و راه آهن سراسری را آلمان ها دارند می سازند. راه های شوسه را هم همین اروپائی ها درست می کنند. پس خودمان چه کار کنیم؟ بیایید این پول ها را صرف جایی کنیم که بچه های خودمان را تربیت کنیم تا دکتر و مهندس بشوند.))

حرفم را پسندید و گفت: ((به حکمت بگو قانونش را بنویسد و به مجلس ببرد.)) سه روز بعد از ملاقات، مقدار زیادی پول هم فرستاد تا کار را شروع کنیم. حکمت، قانون تاسیس دانشگاه را به مجلس برد، ولی رای نیاورد. با پولی که شاه داده بود ساختمان های دانشکده فنی،‌ معقول و منقول، پزشکی و حقوقی را شروع کردیم. هر روز هم به مجلس می رفتم و با یک یک نمایندگان صحبت می کردم تا بلکه متقاعد شوند. یک روز که به مجلس رفته بودم رئیس کمیسیون فرهنگ به من گفت: ((ما فهمیدیم که تو درس خوانده هستی، ولی نفهمیدیم چیزی که تو می گوئی، به چه دردمان می خورد. بگو لایحه را  بیاورند، ما رای می دهیم.))

لایحه را که به مجلس فرستادند، همراه حکمت در مجلس حاضر شدیم. رئیس کمیسیون پشت تریبون مجلس نیم ساعت از من تعریف کرد و نماینده ها به لایحه رای دادند. کم کم ساختمان ها هم آماده شد و دانشگاه تهران رسماً شروع به کار کرد.

استاد در وزارت فرهنگ

وقتی دکتر مصدق نخست وزیر شد، مرا به عنوان اولین رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت نفت انتخاب کرد. ماجرای ملی شدن نفت،‌ در همان سال پیش آمد. پس از مدتی به پیشنهاد دکتر مصدق، وزیر فرهنگ شدم و هم زمان، حکم رسیدگی به ((اموال از کجا آورده ای؟)) را به من داد.

آقای معزالسلطنه فکر کرده بود که: ((بعد از این همه نا مهربانی، حالا نوبت تسویه حساب من با ایشان است.)) خیلی زود سراغ من آمد و گفت: ((خانه شمیران را می خواهم به تو بدهم.)) قبول نکردم. شاید هم فکر کرده بود با این کار گذشته را جبران کند. پدربزرگت را واسطه کرد که مرا راضی کنند که خانه را قبول کنم. او که پیرمردی روحانی بود، به شوخی                    گفت: ((آقای دکتر ! روز پانزده برج که می رسد، دیگر پولی نداری!‌ وزیر فرهنگ هستی، ولی دوتا اتاق از کارمند وزارت فرهنگ اجاره کرده ای. هر سال هم دختر ما را از این خانه به آن خانه می بری. ایشان پدر شماست و می خواهد جبران گذشته را کرده باشد.)) بالاخره قبول کردم و خانه را به من بخشید.

اکنون چند سال است که پروفسور حسابی، پدر علم فیزیک و مهندسی نوین ایران چهره در نقاب خاک کشیده است. در خانه او، امروز بیش از 120 استاد دانشگاه، مهندس، تکنسین و محقق رفت آمد دارند و کار می کنند. بیش از 50 نوع نو آوری در صنایع پیشرفته و علوم نوین که حامل کار شبانه روزی او است از این خانه بیرون می رود. خانه اش کتابخانه ای با بیش از 27400 جلد کتاب در زمینه های گوناگون ادبی، پزشکی، علمی، ریاضی، زیست شناسی، ستاره شناسی، فلسفی، فیزیک، مذهبی و مهندسی دارد.    

نکته ها و لطایفی از زندگی پروفسور حسابی

فرانسه، انگلیسی، عربی، آلمانی، ترکی، یونانی، لاتین، ایتالیایی و روسی از جمله زبان هایی است که استاد به آن ها اشراف داشت. وی با زبان های سانسکریت، پهلوی و اوستا نیز آشنا بود.

اینشتین، فرمی، بور، بورن، شرویدینگر، دیراک، راسل، آندره ژید، تلر، بلاکت، برگمان و نویمن از جمله دانشمندانی هستند که استاد با آن ها در تماس بود.

علوم نوین، تعیین ساعت ایران، علم مهندسی، علم فیزیک، ژئو فیزیک، انرژی اتمی، ریاضیات نوین، ستاره شناسی نوین و موسیقی بر پایه علوم جدید، از علومی هستند که عنوان بنیان گذاری آن ها در ایران، نصیب استاد شده است.

پدر علم فیزیک ایران، پدر مهندسی نوین ایران، پدر فرهنگستان ایران و پدر علوم نوین ایران، از جمله القابی است که استاد به آن ها شهرت داشت.

پروفسور حسابی به بسیاری از روستا های ایران سفر می کرد. (15 روز تعطیلات نوروز و دو تا سه ماه تعطیلات تابستانی) مسافرت به تمامی کشور های اروپایی (فرانسه، انگلستان، آلمان، اتریش، سوئیس) و اسکاندیناوی (دانمارک، سوئد، نروژ)، کانادا، امریکا، روسیه و تمام کشور های اروپای شرقی، مصر، عربستان، چین، هند، آلاسکا و ... نشان دهنده میزان علاقه وی به شناخت کشور های جهان است.

برای حل معادلات پیچیده علمی به ویژه محاسبات تئوریشان، کتابچه های متعددی با برگ های شطرنجی و یک مداد و یک پاک کن داشت و برای حل یک معادله، گاه تا شش ماه، حتی در بستر بیماری، کار می کرد.

 استاد، همچنین از قسمت های سفید کارت های دعوت سمینار های علمی، برای حل معادلات استفاده می کرد و گاهی به طنز می گفت: ((ای کاش هر دو روی این دعوت نامه ها سفید بود تا از آن ها بیشتر استفاده     می کردم.))

پروفسور حسابی برای نیرو های انقلابی، احترام خاصی قائل بود و می گفت: ((من سه اصل محبت، احترام و راستگوئی را در وجود حضرت امام (ره) دیده ام و به خوبی می دانم که نوجوانان و جوانان کشور ما چرا حاضرند به راحتی جانشان را در راه حضرت امام (ره) فدا کنند تا انقلاب اسلامی پیروز شود.))

استاد حسابی تنها به مطالعه و ارایه نظریه های علمی اکتفا نمی کرد. ایشان با علم بدون عمل، مخالف بود و راه شکوفایی و استقلال اقتصاد کشور را در تقویت صنایع داخلی و جایگزینی تولیدات آن به جای واردات تولیدات خارجی می دانست.

استاد، دیوان حافظ را به خوبی می خواند و تمام نکات عرفانی و فلسفی  غزلیات خواجه را تفسیر می کرد. ایشان معتقد بود که به عنوان یک ایرانی نباید غزل حافظ را غلط خواند و یا غلط فهمید.

هیچ گاه از تحصیلات علم غافل نشد و طی سی و هشت سال پایانی عمر خود، شبی یک ساعت به فراگیری زبان آلمانی می پرداخت و در این راه به جایی رسید که یک استاد زبان آلمانی به نام ((دوریس)) برای ایشان نوشت که اگر کسی شما را نشناسد فکر می کند که مادرتان آلمانی است.

هر وقت از خواندن و نوشتن فراغت می یافت،‌ به باغبانی می پرداخت و در مواقع لزوم از بیل زدن باغچه های خانه و یا خالی کردن آب حوض خانه اش ابایی نداشت.

یکی از قست های دیدنی بنیاد پروفسور حسابی، موزه لوازم شخصی و دست نوشته های استاد است. جالب اینکه بعد از درگذشت استاد، معلوم شد که خود وی اشیای لازم برای موزه آثار خود را قبلاً دسته بندی، تاریخ گذاری و آماده نمایش کرده است.

اساتید دانشگاه معمولاً به طور متوسط می توانند دو نسل دانشجو تربیت کنند، ولی پروفسور حسابی توانست هفت نسل استاد و دانشجویی را تربیت کند که این امر یکی از نتایج عمر پر برکت ایشان است.

از زبان استاد

سوال: دانش معلم یا هنر معلم،‌کدام در رشته معلمی موثر است؟

جواب: هیچکدام. معلمی عشق است.

سوال: چگونه این همه تحصیل و خدمت کرده اید؟

جواب: آدم باید عاشق شود، البته بعضی ها هم بلد نیستند عاشق بشوند. باید کسانی که به دنبال علم می روند، تشویق شوند تا ببینند که دانستن علم اهمییت دارد. آن وقت خودشان بیشتر می توانند اهمییت بدهند.

یادم هست وقتی که نهرو به ایران آمده بود،‌ شاه در ضیافتی که به مناسبت ورودش داد، شروع به سخنرانی کرد و گفت: ((فلان کشور خارجی برای ما فلان چیز ها را ساخته و فلان کشور فلان چیز ها را.)) نهرو یک جمله گفت که جواب همه حرف های شاه بود. او گفت: ((شما باید این پول ها را برای ساختن مدرسه و دانشگاه خرج می کردید، آن وقت همه چیز از همان مدرسه بیرون می آمد.))

  

مجموعه آثار

رساله ها:

1. رساله دکترای فیزیک با عنوان ((حساسیت سلول های فتو الکتریک))

به زبان فرانسه، چاپ دانشگاه پاریس.

2. رساله ((راه ما))، به زبان های فرانسه و انگلیسی و فارسی.

3. رساله ((تفسیر امواج دوبروی)) به زبان فرانسه.

4. رساله درباره ی ((ماهیت ماده)) به زبان انگلیسی.

5. رساله ((ذرات پیوسته)) که در آکادمی علوم نیویورک و در دانشگاه تهران، به زبان های انگلیسی و فارسی، منتشر شد.

6. رساله ((مدل ذره بی نهایت گسترده)) در نشریه فیزیک فرانسه.

7. رساله ((فیزیک جدید و فلسفه ایران باستان)) به زبان انگلیسی و نشر آن به زبان فارسی در مجله فرهنگ ایران باستان.

8. رساله ((توانایی زبان فارسی)) تهران، مجله ایران باستان.

9. رساله ((نظریه ذرات بی نهایت گسترده)) به زبان انگلیسی.

10. رساله ((راه بهبودی))، تهران.

کتاب ها:

1.       قانون تاسیس دانشگاه تهران.

2.     فیزیک دوره اول و دوم دبیرستان.

3.   نام های ایرانی.

4.   صورت جلسه آکادمی ملی علمی.

5.   آئین نامه ی امور مالی دانشگاه تهران.

6.    دیدگانی فیزیکی.

7.   واژه نامه ی تخصصی فیزیک.

8.   نگره کاهنربایی.

9.     شجره نامه ی خانوده حسابی.

10.  فیزیک حالت جامد، به زبان های انگلیسی و فرانسه.

11.    دیدگانی کوانتیک.

12.  افعال فرانسه به فارسی.

13.وند ها و گهواژه های فارسی.

 14.چگونگی تاریخ ایران.

15. الکترودینامیک.

16. نگره الکترونیکی.

17. فرهنگ حسابی.

18. گرد آوری ((دیوان حسابی)) از کتابخانه دانشگاه پاریس، متعلق به  قرن هفده، و چاپ آن در دانشگاه تهران، 1354 ه.ش.

تحقیقات:

1.تحقیق نظری درباره ((ساختمان ذرات اصلی هسته اتم)) دانشگاه تهران.

2.تحقیق درباره ((اصلاح قانون جاذبه عمومی نیوتن و قانون میدان الکترومانیتیک ماکسول)).

3.تحقیق درباره ((استنتاج ساختمان ذرات اصلی اتم از نظریه عمومی اینشتین)) با راهنمایی پروفسور اینشتین، به زبان انگلیسی.

4.تحقیق علمی در مورد ((اثر ماده بر مسیر عبور نور و انحراف شعاع نورانی در مجاورت سطح یک جسم)) به زبان انگلیسی.

5.تحقیق درباره نظریه نسبیت در دانشگاه پرینستون.

6.تحقیق آزمایشگاهی عبور نور در مجاورت ماده در دانشگاه تهران.

7.تحقیق در مورد دیوان حافظ و رساله جامع تفسیر ابیات و غزلیات حافظ.

8.تحقیق در مورد گلستان سعدی، دیوان باباطاهر، شاهنامه فردوسی.

9.تحقیق در مورد انواع ذرات اصلی و تعداد آن ها.

10.تحقیق درباره شکل فرمول قانون نیروی جاذبه جرمی.

11.تحقیق درباره شکل فرمول قانون جاذبه مغناطیسی.

12.تحقیق تجربی در مورد شکست نور در نزدیکی سطح یک جسم.

13.تحقیق در مورد لیزرها و نور همدوس.

14.تحقیق در مورد ارتعاش هسته مغناطیسی.

15.تحقیق در مورد اثر موسبوئر.

سخنرانی ها:

1.سخنرانی با عنوان ((مقدمه آزمایش های اتمی برای همه)) در دانشکده علوم دانشگاه تهران.

2.سخنرانی درباره ((اصلاخ قانون جاذبه عمومی نیوتن و قانون میدان الکترومانیتیک ماکسول)) که در کنفرانس بین المللی ذرات اصلی ایراد شد.

3.سخنرانی با عنوان ((ذرات پیوسته)) در کنفرانس فیریک مونترال کانادا.

مقاله ها:

1.نگارش مقاله ((وجود ذره باردار با جرمی بزرگتر از الکترون))

2.نگارش مقاله یادواره پروفسور اینشتین به مناسبت درگذشت این فیزیکدان برجسته در دانشگاه تهران.

ذرات تا بی نهایت ادامه دارند

خلاصه ای از تئوری معروف او:

دکتر حسابی یکبار تابستان برای مدت کوتاهی به ایـران بازگشت و در خانه ای متعلق به آقای جمارانی تابستان را سپـری می کرد و در همـین ایام در حین مطالعات به این فکـر افتادند که »علت وجود خاصیتـهای ذرات اصلی باید در این باشد که این ذرات بی نهایت گـسترده اند و هر ذره ای در تمام فضا پخش است و نیـــــز هر ذره ای بر ذرات دیگر تاثیر می گذارد«. به این ترتیب به فکر آزمایشی افتاد که این نظریه را اثبات و یا نفی کند . او با خود فکر کرد اگر این تئوری صحیح باشد باید چگالی یک ذره مادی به تدریج با فاصله از آن کم شود و نه اینکه یک مرتبه به صفر برسد و نباید ذره مادی شعاع معینی داشته باشد. پس در اینصورت نور اگر از نزدیکی جسمی عبور کند باید منحرف شود و پس از اینکه محاسبات مربوط به قسمت تئوری این نظریه را به پایان رسانید پس از بازگشت به امریکا به راهنمایی پرفسور انیشتین در دانشگاه پرنیستون به تحقیقات در این زمینه پرداخت. پرفسور انیشتین قسمت نظری تئوری را مطالعه کرد و دکتر حسابی را به ادامه کار تشویق کرد. دکتر حسابی به راهنمایی پرفسور انیشتین به تکمیل نظریه پرداخت سپس یک سال دیگر در دانشگاه شیکاگو به کار پرداخت و آزمایشهایی در این زمینه انجام داد. وی با داشتن یک انتر فرومتر دقیق توانست فاصله نوری را در عبور از مجاورت یک میله اندازه بگیرد و چون نتیجه مثبت بود آکادمی علوم آمریکا نظریه دکتر حسابی را به چاپ رسانید. برخی همکاران از نامأنوس بودن و جدید بودن این فکر متعجب شدند و برخی از این نظریه استقبالکردند. شرح آزمایشهای انجام شده و نتیجه آن

در اثبات این نظریه اگر در آزمایش, نور باریک لیزر از مجاورت یک میله وزین چگال عبور داده شود, سرعت نور کم می شود. در نتیجه پرتو لیزر منحرف میگردد. هرگاه پرتو لیزر بطور مناسبی از میان دو جسم سنگین که در فاصله ای از هم قرار دارند عبور داده شود انحراف آن هنگام عبور از مجاورت جسم اول و سپس از مجاورت جسم دوم به خوبی معلوم میشود و این انحراف قابل عکسبرداری است.

این آزمایش گسترده بودن ذره را نشان می دهد. بر طبق این آزمایش انحراف زیاد پرتو لیزر فقط در اثر پراش نبوده بلکه مربوط به جسم است. بر حسب این نظریه هر ذره, مثلاً الکترون, کوارک یا گلویون نقطه شکل نیست بلکه بی نهایت گسترده است و در مرکز آن چگالی بسیار زیاد بوده و هر چه از مرکز فاصله بیشتر شود آن چگالی بتدریج کم می شود. بنابراین یک پرتو نور از یک فضای چگالی عبور کرده و شکست پیدا میکند و انحراف می یابد.

اختلاف تئوری بی نهایت بودن ذرات با تئوریهای قبلی:
در تئوریهای قبلی هر ذره قسمت کوچکی از فضا را در بر دارد یعنی دارای شعاع معینی است و خارج از آن این ذره وجود ندارد ولی در این تئوری ذره تا بی نهایت گسترده است و قسمتی از آن در همه جا وجود دارد. در تئوریهای جاری نیروی بین دو ذره از تبادل ذرات دیگر ناشی می شود و این و مانند توپی در ورزش بین دو بازیکن رد و بدل می شود و این همان ارتباطی است که یبن آنها حاکم است و در تئوریهای جاری تبادل ذرات دیگری این ارتباط میان دو ذره را ایجاد میکند. مثلاً نوترون که بین دو ذره مبادله می شود, اما در تئوری دکتر حسابی ارتباط بین دو ذره همان ارتباط گسترده ایست که در همه جا بعلت موجودیت آنها در تمام فضا بین آنها وجود دارد.

ارتباط این تئوری با تئوری نسبیت انیشتین
تئوری انیشتین می گوید: خواص فضا در حضور ماده با خواص آن در نبود ماده فرق دارد, به عبارت ریاضی یعنی در نبود ماده, فضا تخت است ولی در مجاورت ماده فضا انحنا دارد. اگر بگوییم یک ذره در تمام فضا گسترده است در هر نقطه از فضا چگالی ماده وجود دارد و سرعت نور به آن چگالی بستگی دارد به زبان ریاضی به این چگالی می توان انحنای فضا گفت.
ارتباط فلسفی این تئوری با فلسفه وحدت وجود:
در این نگرش همه ذرات جهان بهم مرتبط هستند. زیرا فرض بر این است که هر ذره تا بی نهایت گسترده است و همه ذرات جهان در نقاط مختلف جهان با هم وجود دارند.یعنی در واقع قسمت کوچکی از تمام جهان در هرنقطه ای وجود دارد.
.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد